Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
abstain
/æbˈsteɪn/ = VERB: خودداری کردن, پرهیز کردن, امتناع کردن;
USER: خودداری کردن, پرهیز, خودداری, پرهیز کردن, امتناع کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
abstaining
/abˈstān/ = VERB: خودداری کردن, پرهیز کردن, امتناع کردن;
USER: پرهیز, خودداری, امتناع, ممانعت, ممتنع,
GT
GD
C
H
L
M
O
accept
/əkˈsept/ = VERB: پذیرفتن, قبول کردن, قبول شدن, پسندیدن, موافقت کردن;
USER: پذیرفتن, قبول, را قبول, را بپذیرید, قبول می
GT
GD
C
H
L
M
O
accepted
/əkˈsep.tɪd/ = ADJECTIVE: پذیرفته, مقبول;
USER: پذیرفته, پذیرفته شده, قابل قبول, پذیرفته شده است, قابل قبول است
GT
GD
C
H
L
M
O
accordance
/əˈkɔː.dəns/ = NOUN: تطابق, توافق, وفق, موافقت, جور بودن, سازش, متفق بودن, متابعت;
USER: تطابق, مطابق, طبق, بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
according
/əˈkôrd/ = ADJECTIVE: مطابق, موافق, بر وفق;
USER: مطابق, توجه, بر اساس, بر طبق, بر اساس گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
account
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب;
VERB: شمردن, حساب کردن, حساب پس دادن, مسئول بودن, محاسبه نمودن;
USER: حساب, حساب کاربری, به حساب, حساب کاربری دارید, شرح
GT
GD
C
H
L
M
O
accounting
/əˈkaʊn.tɪŋ/ = NOUN: حسابداری, اصول حسابداری, برسی اصل و فرع;
USER: حسابداری, های حسابداری, حسابداری به, حسابداری را
GT
GD
C
H
L
M
O
accounts
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب, بیان علت, خبر, پا;
USER: حساب, حساب های, حسابهای, حساب ها, به حساب
GT
GD
C
H
L
M
O
acquired
/əˈkwaɪər/ = VERB: اندوختن, بدست اوردن, پیدا کردن, حاصل کردن;
USER: به دست آورد, دست آورد, اکتسابی, به دست آمده, به دست آورده
GT
GD
C
H
L
M
O
act
/ækt/ = NOUN: عمل, کار, کنش, فعل, اعلامیه, حقیقت;
VERB: عمل کردن, رفتار کردن, کنش کردن, کار کردن, جان دادن, روح دادن;
USER: عمل, عمل می کنند, عمل کردن, کار, کنش
GT
GD
C
H
L
M
O
action
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش, تاثیر, تعقیب, اشاره, سهم, جدیت, سهام شرکت, جریان حقوقی, تمرین, اقامهء دعوا, طرز عمل, وضع, گزارش, اشغال نیروهای جنگی, پیکار, اثر جنگ;
USER: اقدام, عمل, کنش, حرکت, رفتار
GT
GD
C
H
L
M
O
actions
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش;
USER: اقدامات, عملیات, اعمال, اقدام, کاربران عملیات
GT
GD
C
H
L
M
O
activities
/ækˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: عملیات;
USER: فعالیت, فعالیت های, فعالیتهای, فعالیت ها, فعالیتها
GT
GD
C
H
L
M
O
activity
/ækˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: فعالیت, اکتیوایی, کنشوری, چابکی, کار, زنده دلی;
USER: فعالیت, فعالیت درسایت, فعالیت های, فعالیتهای, فعالیتی
GT
GD
C
H
L
M
O
acts
/ækt/ = NOUN: عمل, کار, کنش, فعل, اعلامیه, حقیقت, کردار, فرمان قانون, تصویب نامه, سند, رساله, پردهءنمایش, امر مسلم;
USER: اعمال, اقدامات, عمل, اعمالی, عمل می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
addition
/əˈdɪʃ.ən/ = NOUN: اضافه, جمع, افزایش, ضمیمه, لقب, متمماسم, سرک, اسم اضافی, ترکیب چند ماده با هم;
USER: اضافه, علاوه بر, علاوه, علاوه بر این, علاوه بر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
address
/əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه;
VERB: نشانی دادن, درست کردن, قراول رفتن;
USER: ادرس, آدرس, نشانی, به آدرس, آدرس های
GT
GD
C
H
L
M
O
adhere
/ədˈhɪər/ = VERB: چسبیدن, پیوستن, وفادار ماندن, هواخواه بودن, طرفدار بودن, وفا کردن, توافق داشتن, متفق بودن, جور بودن, بهم چسبیده بودن;
USER: چسبیدن, پایبند, پایبندی, پایبند باشند, پایبند به
GT
GD
C
H
L
M
O
adhered
/ədˈhɪər/ = VERB: چسبیدن, پیوستن, وفادار ماندن, هواخواه بودن, طرفدار بودن, وفا کردن, توافق داشتن, متفق بودن, جور بودن, بهم چسبیده بودن;
USER: رعایت, پایبند, قرارگیرد, وفادار, را رعایت
GT
GD
C
H
L
M
O
advantage
/ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری;
VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن;
USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
advantages
/ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: محسنات;
USER: مزایای, مزیت, مزایای استفاده, مزیت های, از مزایای
GT
GD
C
H
L
M
O
adverse
/ˈæd.vɜːs/ = ADJECTIVE: مضر, مخالف, مغایر, روبرو, نا سازگار;
USER: مضر, جانبی, نامطلوب, عوارض جانبی, مخالف
GT
GD
C
H
L
M
O
advisers
/ədˈvaɪ.zər/ = NOUN: مشاور, رایزن, راهنما, رهنمون, ناصح;
USER: مشاوران, مشاوره ای, برای مشاوران, مشاوران برای, مشاوره ای را"
GT
GD
C
H
L
M
O
affect
/əˈfekt/ = NOUN: اثر;
VERB: اثر کردن بر, تغییر دادن, متاثر کردن, وانمود کردن, تمایل داشتن, تظاهر کردن به, دوست داشتن;
USER: اثر, تحت تاثیر قرار, تاثیر می گذارد, را تحت تاثیر قرار, تحت تاثیر قرار دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
after
/ˈɑːf.tər/ = ADVERB: پس از, بعد از, عقب, در عقب, بتقلید, بیادبود;
PREPOSITION: در پی, پشت سر, مابعد, در جستجوی, در صدد;
USER: پس از, پس, بعد از, بعد
GT
GD
C
H
L
M
O
against
/əˈɡenst/ = PREPOSITION: علیه, در برابر, ضد, در مقابل, با, بر, مخالف, به, برعلیه, برضد, مجاور, بسوی;
USER: در برابر, در مقابل, با, ضد, بر
GT
GD
C
H
L
M
O
age
/eɪdʒ/ = NOUN: سن, عصر, عمر, دوره, سن بلوغ, پیری, عهد;
VERB: پیر شدن, پیرنماکردن, کهنه شدن, سالخوردهشدن;
USER: سن, سنی, عصر, عمر
GT
GD
C
H
L
M
O
agents
/ˈeɪ.dʒənt/ = NOUN: عوامل;
USER: عوامل, ماموران, عامل, مأموران, از عوامل
GT
GD
C
H
L
M
O
agree
/əˈɡriː/ = VERB: موافقت کردن, پسند امدن, اشتی دادن, ترتیب دادن, درست کردن, جلوس کردن, موافق بودن, متفق بودن, سازش کردن, تن در دادن به, هم رای بودن;
USER: موافقت, موافق, توافق, توافق برسند, به توافق برسند
GT
GD
C
H
L
M
O
aimed
/eɪm/ = VERB: رسیدن, دانستن, ارزیابی کردن, شمردن, نالي شدن, به نتیجه رسیدن, قراول رفتن, قصد داشتن, هدف گیری کردن, نشانه گرفتن;
USER: هدف, با هدف, هدف از, که هدف, هدف از انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
allow
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
annual
/ˈæn.ju.əl/ = ADJECTIVE: سالیانه, یک ساله;
USER: سالیانه, سالانه, های سالانه, سالانه به, سالانه در
GT
GD
C
H
L
M
O
answers
/ˈɑːn.sər/ = NOUN: جواب, پاسخ, دفاع;
USER: پاسخ, جواب, پاسخ های, پاسخ ها, پاسخ به
GT
GD
C
H
L
M
O
anti
/ˈæn.ti/ = NOUN: مخالف;
USER: مخالف, ضد, آنتی, های ضد, و ضد
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
applicable
/əˈplɪk.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: مناسب, قابل اطلاق, قابل اجراء, کاربستپذیر, اجرا شدنی, خوش ایند, خوب;
USER: مناسب, قابل اجرا, و قابل انطباق, قابل اجرا است, قابل انطباق با
GT
GD
C
H
L
M
O
application
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده
GT
GD
C
H
L
M
O
applied
/əˈplaɪd/ = ADJECTIVE: عملی, بکاربرده, کابردی, کاربسته, وضع معموله, برای هدف معین بکار رفته;
USER: اعمال, اعمال شده, اعمال می شود, اعمال می, اعمال شود
GT
GD
C
H
L
M
O
applies
/əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن;
USER: اعمال می شود, اعمال, صدق, صدق می, اعمال می
GT
GD
C
H
L
M
O
apprentices
/əˈprentis/ = NOUN: شاگرد, کاراموز, خلیفه;
USER: کارآموزان, کارآموز, شاگردان, کارآموزی, فرد کارآموز
GT
GD
C
H
L
M
O
appropriateness
/əˈprəʊ.pri.ət/ = NOUN: تناسب, اقتضاء;
USER: تناسب, مناسب, مناسبت, مناسب بودن, اقتضاء
GT
GD
C
H
L
M
O
approval
/əˈpruː.vəl/ = NOUN: تصویب, رخصت, ستایش, تجویز, طرفداری;
USER: تصویب, تایید, موافقت, به تایید, از تصویب
GT
GD
C
H
L
M
O
approved
/əˈpruːvd/ = VERB: تصویب کردن, موافقت کردن, ازمایش کردن, پسند کردن, روا داشتن, طرفداری کردن;
USER: تایید شده, تایید, تصویب, مورد تایید, تصویب شده
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
area
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه
GT
GD
C
H
L
M
O
areas
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
assessed
/əˈses/ = VERB: تشخیص دادن, تعیین کردن, بستن, مالیات بستن بر, جریمه کردن, تقویم کردن, بر اورد کردن;
USER: ارزیابی, مورد بررسی, مورد بررسی قرار, مورد ارزیابی, مورد ارزیابی قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
assets
/ˈaset/ = NOUN: دارایی, ممر عایدی, خواست, چیز با ارزش و مفید, جمع دارایی شخص که بایستی بابتدیون او پرداخت گردد;
USER: دارایی, دارایی های, دارایی ها, داراییهای, دارائی های
GT
GD
C
H
L
M
O
assistance
/əˈsɪs.təns/ = NOUN: کمک, مساعدت, معاونت, معاضدت, دستیاری, رسیدگی, همدستی, مدد, پایمردی, مراعات;
USER: کمک, مساعدت, کمک های, به کمک, کمک به
GT
GD
C
H
L
M
O
assisted
/əˈsɪst/ = VERB: کمک کردن, یاری کردن, همدستی و یاری کردن, مساعدت کردن, دستگیری کردن, حضور بهم رساندن, توجه کردن, پیوستن به, حمایت کردن از, پایمردی کردن, دستیاری کردن, معاونت کردن, شرکت جستن;
USER: کمک, به کمک, کمک می, کمک کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
associated
/əˈsəʊ.si.eɪ.tɪd/ = VERB: شریک کردن, پیوستن, مربوط ساختن, مصاحبت کردن, وابسته کردن, امیزش کردن, همدم شدن, معاشرت کردن;
USER: مرتبط, وجود, همراه, در ارتباط, همراه است
GT
GD
C
H
L
M
O
associates
/əˈsəʊ.si.eɪt/ = NOUN: شریک, معاون, عضو پیوسته, همسر, رفیق, هم دست, هم قطار;
USER: همکاران, همکارانش, دستیارانش, همکاران در, از همکاران
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
attempts
/əˈtempt/ = NOUN: قصد, کوشش;
USER: تلاش, تلاش های, تلاشهای, تلاش ها, اقدام به
GT
GD
C
H
L
M
O
audit
/ˈɔː.dɪt/ = NOUN: ممیزی, حسابرسی, بازرسی, رسیدگی;
VERB: رسیدگی کردن;
USER: حسابرسی, ممیزی, های حسابرسی, بازرسی, های ممیزی
GT
GD
C
H
L
M
O
auditors
/ˈɔː.dɪt.ər/ = NOUN: ممیز, مامور رسیدگی, شنونده, مستمع, ممیز حسابداری;
USER: حسابرسان, حسابرس, ممیزان, حسابرسان در, حسابرسان مستقل
GT
GD
C
H
L
M
O
authorised
/ˈôTHəˌrīzd/ = VERB: اختیار دادن, اجازه دادن, ترخیص کردن, تصویب کردن;
USER: مجاز, های مجاز, مجاز به, مجاز می
GT
GD
C
H
L
M
O
authorities
/ɔːˈθɒr.ɪ.ti/ = NOUN: قدرت, اختیار, اجازه, اعتبار, نفوذ, تسلط, تصدی, اولیاء امور, توانایی, متخصص, نویسندهء معتبر, خوشنامی, مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی;
USER: مقامات, مقامات مسئول, مقامات دولتی, به مقامات
GT
GD
C
H
L
M
O
available
/əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید;
USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است
GT
GD
C
H
L
M
O
avoid
/əˈvɔɪd/ = VERB: اجتناب کردن, طفره رفتن, طفره رفتن از, دوری کردن از, احتراز کردن, الغاء کردن, حذر کردن از, عدول کردن;
USER: جلوگیری از, اجتناب, اجتناب از, اجتناب کنند, پرهیز از
GT
GD
C
H
L
M
O
aware
/əˈweər/ = ADJECTIVE: مطلع, باخبر, اگاه, ملتفت, بااطلاع, مسبوق;
USER: مطلع, آگاه, آگاه باشند, آگاه است, آگاه می
GT
GD
C
H
L
M
O
awareness
/əˈweə.nəs/ = NOUN: اطلاع, هشیاری, اگاهی, معرفت;
USER: اگاهی, آگاهی, سطح آگاهی, آگاهی در, آگاهی از
GT
GD
C
H
L
M
O
banking
/ˈbæŋ.kɪŋ/ = NOUN: بانکداری;
USER: بانکداری, بانکی, های بانکی, امور بانکی, بانکی به
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
basis
/ˈbeɪ.sɪs/ = NOUN: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه, بنیاد, ماخذ, مستمسک;
USER: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
before
/bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه;
ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه;
USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
belonging
/bɪˈlɒŋ/ = ADJECTIVE: متعلق, وابسته ها;
NOUN: متعلقات, متعلقات واموال, دارایی;
USER: متعلق, تعلق, که متعلق, های متعلق, متعلقات
GT
GD
C
H
L
M
O
benefit
/ˈben.ɪ.fɪt/ = NOUN: سود, منفعت, مزیت, استفاده, مزایا, احسان, خیر, اعانه, افاضه, مصلحت, نمایش برای جمعاوری اعانه;
VERB: فایده رساندن, فایده بردن, احسان کردن;
USER: سود, بهره مند, بهره مند شوند, استفاده, منفعت
GT
GD
C
H
L
M
O
board
/bɔːd/ = NOUN: تخته, تابلو, هيئت مدیره, میز غذا, غذای روی میز, اغذیه, میزشور یادادگاه, هيئت عامله یاامنا, هيئت بازرگانی, تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح;
VERB: سوار شدن, بکنار کشتی امدن, پانسیون شدن, خوراک دادن, تخته بندی کردن, تخته پوش کردن;
USER: تخته, هیئت مدیره, هیات مدیره, تابلو, هیئت مدیره در
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
boulogne
= USER: بولونی, بولونیه, بولونیه به, در Boulogne, بولون,
GT
GD
C
H
L
M
O
bound
/baʊnd/ = NOUN: کران, حد, مرز, خیز;
ADJECTIVE: موظف, مقید, بسته;
VERB: جهیدن, محدود کردن, هممرز بودن, مجاور بودن, خیز زدن;
USER: موظف, مقید, بسته, کران, حد
GT
GD
C
H
L
M
O
boycott
/ˈbɔɪ.kɒt/ = NOUN: تحریم, بایکوت;
VERB: تحریم کردن;
USER: تحریم, بایکوت, را تحریم, تحریم کردن, را تحریم سیاسی
GT
GD
C
H
L
M
O
bribe
/braɪb/ = NOUN: رشوه, بدکند, پاره;
VERB: رشوه دادن, تطمیع کردن;
USER: رشوه, رشوه دادن, بدکند, تطمیع کردن, پاره
GT
GD
C
H
L
M
O
bribes
/braɪb/ = NOUN: رشوه, بدکند, پاره;
USER: رشوه, رشوه می, دادن رشوه, رشوه خواری, رشوه در
GT
GD
C
H
L
M
O
building
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
ADJECTIVE: ساختمانی;
USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
buildings
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
USER: ساختمان, ساختمان های, ساختمانهای, ساختمان ها, ساختمانها
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
called
/kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده;
USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می
GT
GD
C
H
L
M
O
calls
/kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری;
USER: تماس, تماس های, تماسهای, تماس ها, فراخوانی های
GT
GD
C
H
L
M
O
campaign
/kæmˈpeɪn/ = NOUN: سفر, لشکر کشی, یک رشته عملیات جنگی, مسافرت درداخل کشور;
USER: کمپین, مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی در, در مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی به
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
cannot
/ˈkæn.ɒt/ = USER: نمی تواند, نمی توانند, نمی توانید, نمی توانم, نمی توانیم
GT
GD
C
H
L
M
O
capacity
/kəˈpæs.ə.ti/ = NOUN: ظرفیت, گنجایش, استعداد, مقام, صلاحیت;
USER: ظرفیت, گنجایش, ظرفیت های, با ظرفیت, از ظرفیت
GT
GD
C
H
L
M
O
care
/keər/ = NOUN: مراقبت, توجه, سرپرستی, مواظبت, پرستاری, غم, پروا, تیمار, بیم, دلواپسی غم;
VERB: غم خوردن, سرپرستی کردن;
USER: مراقبت, مراقبت از, اهمیت, اهمیتی, مراقبت می
GT
GD
C
H
L
M
O
cases
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
USER: موارد, از موارد, مواردی, موارد تا, پرونده های
GT
GD
C
H
L
M
O
ceo
/ˌsiː.iːˈəʊ/ = USER: مدیر عامل شرکت, مدیر عامل, مدیر اجرایی, مدیرعامل شرکت
GT
GD
C
H
L
M
O
chairman
/-mən/ = NOUN: رئيس, فرنشین;
VERB: ریاست کردن, اداره کردن;
USER: رئيس, رئیس, رییس, رئیس هیئت مدیره
GT
GD
C
H
L
M
O
change
/tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل;
VERB: تغییر دادن, عوض کردن, عوض شدن, تبدیل کردن, تغییر کردن;
USER: تغییر, عوض, را تغییر, را تغییر دهید, تغییر می
GT
GD
C
H
L
M
O
changes
/tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل, تصرف;
USER: تغییرات, تغییر, تغییراتی, تغییر در, از تغییرات
GT
GD
C
H
L
M
O
characteristics
/ˌkariktəˈristik/ = NOUN: مشخصات;
USER: مشخصات, ویژگی, خصوصیات, از ویژگی, ویژگی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
circulated
/ˈsɜː.kjʊ.leɪt/ = VERB: به گردش در اوردن, گردش کردن, بخشنامه کردن, بدور محور گشتن;
USER: گردش, منتشر, توزیع شده, منتشر شده, به گردش
GT
GD
C
H
L
M
O
circumstance
/ˈsərkəmˌstans,-stəns/ = NOUN: چگونگی, امر, شرایط محیط, تفصیل, روی داد, شرح, اهمیت, حال, پیش امد;
USER: چگونگی, شرایط, شرایطی, امر, شرایط محیط
GT
GD
C
H
L
M
O
circumstances
/ˈsərkəmˌstans,-stəns/ = NOUN: موقعیت;
USER: موقعیت, شرایط, شرایطی, اوضاع و احوال, شرایطی که
GT
GD
C
H
L
M
O
citizenship
/ˈsɪt.ɪ.zən.ʃɪp/ = NOUN: شهروندان, تبعیت, ساکنین;
USER: شهروندان, شهروندی, تابعیت, حق شهروندی, شهروندی را
GT
GD
C
H
L
M
O
clear
/klɪər/ = ADJECTIVE: واضح, شفاف, صاف, معلوم, صریح, زلال, بارز, اشکار, روان, باصفا, ظاهر;
VERB: روشن کردن;
USER: روشن, پاک, روشن است, پاک کردن, روشن شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
code
/kəʊd/ = NOUN: قانون, رمز, برنامه, دستورالعملها, نظام نامه;
VERB: رمزی کردن, بصورت رمز دراوردن;
USER: قانون, کد, کد های, رمز, code فعال
GT
GD
C
H
L
M
O
codes
/kəʊd/ = NOUN: قانون, رمز, برنامه, دستورالعملها, نظام نامه;
USER: کدهای, کدها, قوانین, رمزهای, کد های
GT
GD
C
H
L
M
O
cohesion
/kəʊˈhiː.ʒən/ = NOUN: پیوستگی, چسبندگی, هم بستگی, جاذبه مولکولی;
USER: پیوستگی, انسجام, چسبندگی, انسجام در, انسجام را
GT
GD
C
H
L
M
O
colleagues
/ˈkɒl.iːɡ/ = NOUN: هم قطار, هم کار, شریک;
USER: همکاران, همکارانش, همکارانم, از همکاران, همکاران خود
GT
GD
C
H
L
M
O
collective
/kəˈlek.tɪv/ = ADJECTIVE: جمعی, اشتراکی, اجتماعی, انبوه, بهم پیوسته, مشاع;
USER: جمعی, دسته جمعی, های جمعی, اشتراکی, اجتماعی
GT
GD
C
H
L
M
O
commercial
/kəˈmɜː.ʃəl/ = NOUN: تجاری;
ADJECTIVE: بازرگانی, تجارتی, برای فروش;
USER: تجاری, های تجاری, بازرگانی, تجارتی, تجاری در
GT
GD
C
H
L
M
O
commitment
/kəˈmɪt.mənt/ = NOUN: تعهد, الزام, سرسپردگی, ارتکاب, حکم توقیف;
USER: تعهد, از تعهد, و تعهد, به تعهد
GT
GD
C
H
L
M
O
commitments
/kəˈmɪt.mənt/ = NOUN: تعهد, الزام, سرسپردگی, ارتکاب, حکم توقیف;
USER: تعهدات, تعهد, تعهداتی, به تعهدات, از تعهدات
GT
GD
C
H
L
M
O
committee
/kəˈmɪt.i/ = NOUN: کمیسیون, مجلس, هيئت یا کمیته, مجلس مشاوره;
USER: کمیسیون, کمیته, کمیته ای, کمیته ی, کمیته های
GT
GD
C
H
L
M
O
communicated
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: ابلاغ, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, ارتباط برقرار می, در ارتباط برقرار
GT
GD
C
H
L
M
O
communication
/kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباط, مخابرات, مکاتبه, تماس, مخابره, ابلاغیه, معاشرت, علاقه;
USER: ارتباط, ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, مخابرات
GT
GD
C
H
L
M
O
compact
/kəmˈpækt/ = ADJECTIVE: جمع و جور, متراکم, محکم, بهم پیوسته, غلیظ;
NOUN: پیمان, موافقت;
VERB: فشرده کردن, بهم فشردن, بهم متصل کردن, ریز بافتن, سفت کردن;
USER: جمع و جور, متراکم, پیمان, جمع و جور است, جمع و جور و
GT
GD
C
H
L
M
O
companies
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
competent
/ˈkɒm.pɪ.tənt/ = ADJECTIVE: شایسته, لایق, دارای سر رشته;
USER: شایسته, صالح, ذیصلاح, لایق, صالح و شایسته
GT
GD
C
H
L
M
O
competition
/ˌkɒm.pəˈtɪʃ.ən/ = NOUN: رقابت, مسابقه, هم چشمی, سبقت جویی, هم اوری, تفاضل;
USER: رقابت, مسابقه, رقابت های, رقابت در, رقابت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
competitive
/kəmˈpet.ɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: رقابتی, قابل رقابت, مسابقهای;
USER: رقابتی, رقابت, های رقابتی, قابل رقابت, رقابتی است
GT
GD
C
H
L
M
O
compliance
/kəmˈplaɪ.əns/ = NOUN: قبول, موافقت, اجابت, بر اوردن;
USER: قبول, انطباق, پیروی از, موافقت, اجابت
GT
GD
C
H
L
M
O
comply
/kəmˈplaɪ/ = VERB: موافقت کردن, اجابت کردن, براوردن, قانع کردن;
USER: مطابق, پیروی, رعایت, مطابقت, منطبق هستند
GT
GD
C
H
L
M
O
computers
/kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی;
USER: کامپیوتر, کامپیوترهای, رایانه های, کامپیوتر های, رایانه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
concepts
/ˈkɒn.sept/ = NOUN: مفهوم, تصور کلی, فکر;
USER: مفاهیم, مفهوم, مفاهیمی, از مفاهیم, مفاهیم را
GT
GD
C
H
L
M
O
concern
/kənˈsɜːn/ = NOUN: علاقه, ربط, بابت, بستگی, پروا;
VERB: مربوط بودن به, دلواپس کردن, اهمیت داشتن;
USER: علاقه, نگرانی, نگرانی های, نگرانی در, از نگرانی
GT
GD
C
H
L
M
O
concerned
/kənˈsɜːnd/ = ADJECTIVE: علاقمند;
USER: علاقمند, نگران, مربوط, نگران است, نگران این
GT
GD
C
H
L
M
O
concerning
/kənˈsɜː.nɪŋ/ = PREPOSITION: در باره, در باب;
USER: در باره, مربوط, در مورد, مربوط به, در خصوص
GT
GD
C
H
L
M
O
concerns
/kənˈsɜːn/ = NOUN: علاقه, ربط, بابت, بستگی, پروا;
USER: نگرانی, نگرانی های, نگرانی ها, نگرانی در, به نگرانی های
GT
GD
C
H
L
M
O
conditions
/kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: وضعیت, شرط, حالت, چگونگی, حال, روزگار;
USER: شرایط, شرایطی, از شرایط, در شرایط, شرایط را
GT
GD
C
H
L
M
O
conduct
/kənˈdʌkt/ = NOUN: رفتار, سلوک;
VERB: هدایت کردن, بردن, اداره کردن, عمل اوردن;
USER: رفتار, انجام, هدایت, را انجام, به انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
conducted
/kənˈdʌkt/ = VERB: هدایت کردن, بردن, اداره کردن, عمل اوردن;
USER: انجام, انجام شده, انجام شد, انجام می
GT
GD
C
H
L
M
O
conducting
/kənˈdʌkt/ = VERB: هدایت کردن, بردن, اداره کردن, عمل اوردن;
USER: انجام, هدایت, اجرای, رسانا, از انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
confidence
/ˈkɒn.fɪ.dəns/ = NOUN: اعتماد, اطمینان, اعتقاد, صمیمیت, رازگویی, خود رایی, خود سری;
USER: اعتماد, اعتماد به نفس, اطمینان, اعتماد به نفس است, اعتماد به نفس در
GT
GD
C
H
L
M
O
confidential
/ˌkɒn.fɪˈden.ʃəl/ = ADJECTIVE: محرمانه, دارای ماموریت محرمانه, راز دار;
USER: محرمانه, محرمانه است, محرمانه را, محرمانه و, محرمانه در
GT
GD
C
H
L
M
O
confidentiality
/ˌkɒn.fɪ.den.ʃiˈæl.ɪ.ti/ = USER: محرمانه, محرمانه بودن, محرمانه ماندن, از محرمانه بودن, محرمانه ماندن اطلاعات
GT
GD
C
H
L
M
O
conflict
/ˈkɒn.flɪkt/ = NOUN: تضاد, مناقشه, مغایرت, برخورد, کشمکش, نبرد, ستیزه, کشاکش, نا سازگاری, ضدیت;
VERB: ناسازگار بودن, مبارزه کردن;
USER: تضاد, مناقشه, کشمکش, برخورد, نبرد
GT
GD
C
H
L
M
O
conflicts
/ˈkɒn.flɪkt/ = NOUN: تضاد, مناقشه, مغایرت, برخورد, کشمکش, نبرد, ستیزه, کشاکش, نا سازگاری, ضدیت;
USER: درگیری, درگیری های, منازعات, مناقشات, تعارضات
GT
GD
C
H
L
M
O
confronted
/kənˈfrʌnt/ = VERB: روبرو شدن با, مواجه شدن, مواجهه کردن, مقابله کردن;
USER: مواجه, روبرو, مواجه می, مواجه شده, رو به رو
GT
GD
C
H
L
M
O
connected
/kəˈnek.tɪd/ = ADJECTIVE: متصل, مرتبط, پیوسته, مربوط, بسته, منتسب, مسلسل;
USER: متصل, متصل می, متصل شده, مرتبط, مربوط
GT
GD
C
H
L
M
O
consideration
/kənˌsɪd.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: توجه, ملاحظه, رسیدگی, مراعات, سنجش;
USER: توجه, نظر گرفتن, در نظر گرفتن, ملاحظه, مورد توجه قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
constant
/ˈkɒn.stənt/ = ADJECTIVE: ثابت, پایدار, دائمي, باثبات, ثابت قدم, ماندگار, وفادار, استوار;
USER: ثابت, ثابت است, پایدار, ثابت در
GT
GD
C
H
L
M
O
constitute
/ˈkɒn.stɪ.tjuːt/ = VERB: تشکیل دادن, تاسیس کردن, ترکیب کردن;
USER: را تشکیل می دهند, تشکیل, را تشکیل, تشکیل می, تشکیل می دهند
GT
GD
C
H
L
M
O
consultants
/kənˈsʌl.tənt/ = NOUN: مشاور, رایزن;
USER: مشاوران, مشاور, مشاورین, از مشاوران
GT
GD
C
H
L
M
O
consumers
/kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده;
USER: مصرف کنندگان, مصرف کنندگان در, از مصرف کنندگان, مصرف کنندگان است, مصرف کنندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
contact
/ˈkɒn.tækt/ = NOUN: تماس, اتصال, قباله, مخابره, برخورد;
ADJECTIVE: تماسی;
VERB: تماس گرفتن, تماس یافتن;
USER: تماس, تماس با, تماس بگیرید, ارتباط با, با ما تماس
GT
GD
C
H
L
M
O
contacts
/ˈkɒn.tækt/ = NOUN: تماس, اتصال, قباله, مخابره, برخورد;
USER: تماس با ما, تماس, تماس با, تماس های, تماس ها
GT
GD
C
H
L
M
O
contents
/kənˈtent/ = NOUN: محتویات, مندرجات, مفاد, مضمون, مفهوم, ضمائم;
USER: محتویات, محتوای, مندرجات, مفاد, مضمون
GT
GD
C
H
L
M
O
context
/ˈkɒn.tekst/ = NOUN: زمینه, متن, مفاد;
USER: زمینه, متن, چارچوب, بستر, زمینه های
GT
GD
C
H
L
M
O
contract
/ˈkɒn.trækt/ = NOUN: قرارداد, پیمان, عقد, مقاطعه, کنترات, موافقت, پیمان بستن, همکشیدن;
VERB: قرارداد بستن, منقبض شدن, مقاطعه کاری کردن, کنترات کردن, منقبض کردن, مخفف کردن;
USER: قرارداد, قرارداد را, قرارداد به, عقد, عقد قرارداد
GT
GD
C
H
L
M
O
contracting
/kənˈtrækt/ = VERB: قرارداد بستن, منقبض شدن, مقاطعه کاری کردن, کنترات کردن, منقبض کردن, مخفف کردن;
USER: پیمانکاری, قرارداد, انقباض, عقد قرارداد, انعقاد قرارداد
GT
GD
C
H
L
M
O
contrary
/ˈkɒn.trə.ri/ = ADJECTIVE: مقابل, مخالف, مغایر, ضد, معکوس, نقیض;
USER: مخالف, خلاف, بر خلاف, مقابل, مغایر
GT
GD
C
H
L
M
O
contribute
/kənˈtrɪb.juːt/ = VERB: اعانه دادن, شرکت کردن در, همکاری و کمک کردن, هم بخشی کردن;
USER: کمک, مشارکت, کمک می, کمک کند, مشارکت در
GT
GD
C
H
L
M
O
corporate
/ˈkɔː.pər.ət/ = ADJECTIVE: دارای شخصیت حقوقی, یکی شده, بصورت شرکت درامده;
USER: شرکت ها, شرکت, شرکت های بزرگ, شرکتی, های شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
correct
/kəˈrekt/ = ADJECTIVE: صحیح, درست, چیز درست;
VERB: تصحیح کردن, صحیح کردن, اصلاح کردن, تادیب کردن;
USER: اصلاح, تصحیح, را تصحیح, را اصلاح, تصحیح کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
corruption
/kəˈrʌp.ʃən/ = NOUN: فساد, انحراف, چرک;
USER: فساد, فساد اداری, با فساد, فساد را, فساد در
GT
GD
C
H
L
M
O
countries
/ˈkʌn.tri/ = NOUN: کشور, مملکت, سرزمین, مرز و بوم, خاک, دیار, دهات, ییلاق, بیرون شهر, سامان;
USER: کشور, کشورهای, کشورها, از کشورها, کشورهای در
GT
GD
C
H
L
M
O
country
/ˈkʌn.tri/ = NOUN: کشور, مملکت, سرزمین, مرز و بوم, خاک, دیار, دهات, ییلاق, بیرون شهر, سامان;
ADJECTIVE: روستایی;
USER: کشور, کشور را, کشور است, کشور به
GT
GD
C
H
L
M
O
cover
/ˈkʌv.ər/ = NOUN: پوشش, جلد, سر پوش, رویه, سر, سقف, فرش;
VERB: پوشاندن, پنهان کردن, پوشیدن, تامین کردن, جلد کردن;
USER: پوشش, را پوشش, پوشاندن, تحت پوشش قرار, را تحت پوشش
GT
GD
C
H
L
M
O
criteria
/krīˈti(ə)rēən/ = NOUN: ضوابط, معیارها;
USER: ضوابط, معیارهای, معیار, معیارها, معیار های
GT
GD
C
H
L
M
O
cultural
/ˈkʌl.tʃər.əl/ = ADJECTIVE: فرهنگی, تربیتی;
USER: فرهنگی, های فرهنگی, فرهنگی را, فرهنگی است
GT
GD
C
H
L
M
O
customers
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از
GT
GD
C
H
L
M
O
daily
/ˈdeɪ.li/ = ADJECTIVE: روزانه, خرجی;
ADVERB: یومیه, روزبروز, بطور یومیه;
NOUN: روزنامه یومیه;
USER: روزانه, روزمره, در روز, های روزانه, روزانه به
GT
GD
C
H
L
M
O
damage
/ˈdæm.ɪdʒ/ = NOUN: خسارت, خرابی, خدشه, زیان, ضرر, خلل, اسیب, خسران;
VERB: خسارت زدن, ضایع کردن, خسارت وارد کردن, معیوب کردن;
USER: خسارت, آسیب, آسیب های, خرابی, آسیب می رساند
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
dear
/dɪər/ = ADJECTIVE: گرامی, عزیز, محبوب, گران, چیز عزیز و پربها, پر ارزش;
NOUN: عزیز;
VERB: گران کردن, کسی را عزیز خطاب کردن;
USER: عزیز, عزیزم, گرامی, عزیز است
GT
GD
C
H
L
M
O
decision
/dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه;
USER: تصمیم, تصمیم گیری, از تصمیم, تصمیم را, این تصمیم
GT
GD
C
H
L
M
O
decisions
/dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه;
USER: تصمیمات, تصمیم گیری, تصمیم گیری های, تصمیم های, تصمیم گیری در
GT
GD
C
H
L
M
O
declaration
/ˌdek.ləˈreɪ.ʃən/ = NOUN: اعلامیه, اعلام, اعلان, اظهارنامه, اظهار, بیان, عرضه داشت;
USER: اعلام, اعلان, اعلامیه, اظهارنامه, اظهار
GT
GD
C
H
L
M
O
declare
/dɪˈkleər/ = VERB: گفتن, اظهار کردن, اظهار داشتن, اعلان کردن, اعلام کردن, شناساندن;
USER: اعلام, اعلان, اعلام می, را اعلام, اعلام کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
deem
/diːm/ = VERB: پنداشتن, خیال کردن, فرض کردن, عقیده داشتن;
USER: پنداشتن, پنداشتند, خیال کردن, را بدانند به, فرض کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
defined
/diˈfīn/ = ADJECTIVE: مشخص, معین, محدود;
USER: مشخص, تعریف, تعریف شده, تعریف شده است, تعریف می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
deliver
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه
GT
GD
C
H
L
M
O
delivered
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: تحویل, تحویل داده, تحویل داده می, تحویل داده شده, تحویل داده است
GT
GD
C
H
L
M
O
department
/dɪˈpɑːt.mənt/ = NOUN: بخش, قسمت, شعبه, حوزه, دایره, اداره گروه اموزشی;
USER: بخش, گروه, وزارت, اداره, دپارتمان
GT
GD
C
H
L
M
O
depend
/dɪˈpend/ = VERB: وابسته بودن, موکول بودن, مربوط بودن, توکل کردن, منوط بودن;
USER: بستگی دارد, بستگی, وابسته, وابسته به, وابسته است
GT
GD
C
H
L
M
O
deterioration
/dɪˈtɪə.ri.ə.reɪt/ = NOUN: короткий автобіографічний нарис
GT
GD
C
H
L
M
O
develop
/dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می
GT
GD
C
H
L
M
O
development
/dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی;
USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو
GT
GD
C
H
L
M
O
difficulties
/ˈdifikəltē/ = NOUN: مشکلات, رنج;
USER: مشکلات, مشکلاتی, با مشکلات, از مشکلات, دشواری های
GT
GD
C
H
L
M
O
dignity
/ˈdɪɡ.nɪ.ti/ = NOUN: شان, وقار, مقام, جاه, بزرگی, خطر, رتبه, سربزرگی, برو, مرتبه;
USER: شان, کرامت, وقار, شأن و منزلت, مقام
GT
GD
C
H
L
M
O
dilemmas
/daɪˈlem.ə/ = NOUN: حفاری, حفر, کاوش, کنایه
GT
GD
C
H
L
M
O
directly
/daɪˈrekt.li/ = ADVERB: مستقیما, راست, بی درنگ, سر راست, یک راست;
USER: مستقیما, به صورت مستقیم, را به طور مستقیم, طور مستقیم در, طور مستقیم از
GT
GD
C
H
L
M
O
directors
/daɪˈrek.tər/ = NOUN: کارگردان, مدیر, رئيس, هدایتکننده, متصدی, اداره کننده, فرنشین;
USER: مدیران, کارگردانان, مدیره, از کارگردانان, کارگردانان به
GT
GD
C
H
L
M
O
disability
/ˌdisəˈbilitē/ = NOUN: عجز, عدم قابلیت, نا توانی;
USER: از کار افتادگی, ناتوانی, کار افتادگی, ناتوانی در, از کارافتادگی
GT
GD
C
H
L
M
O
disclosure
/dɪˈskləʊ.ʒər/ = NOUN: افشاء, بی پرده گویی, فاش سازی;
USER: افشاء, افشای, افشا, افشا حفاظت می, بی پرده گویی
GT
GD
C
H
L
M
O
discriminate
/disˈkriməˌnāt/ = VERB: تبعیض قائل شدن, با علاميمشخصه ممتاز کردن;
USER: تبعیض قائل شدن, تبعیض قائل, تبعیض, تبعیض آمیز, اعمال تبعیض
GT
GD
C
H
L
M
O
disguised
/dɪsˈɡaɪzd/ = VERB: پنهان کردن, تغییر قیافه دادن, جامه مبدل پوشیدن, نهان داشتن;
USER: مبدل, صورت مبدل, تغییر قیافه, تغییر قیافه داده, لباس مبدل
GT
GD
C
H
L
M
O
disparaging
/dɪˈspær.ɪ.dʒɪŋ/ = VERB: بی اعتبار کردن, کم گرفتن, بیقدر کردن, پست کردن, انکار فضیلت چیزی را کردن;
USER: تحقیر, بیاعتباری, تحقیر آمیز, به بیاعتباری, به بیاعتباری تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
diversity
/daɪˈvɜː.sɪ.ti/ = NOUN: تنوع, گوناگونی, تفاوت;
USER: تنوع, گوناگونی, تفاوت, به تنوع, از تنوع
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
document
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز;
USER: سند, مدرک, سند را, سند به
GT
GD
C
H
L
M
O
does
/dʌz/ = VERB: میکند;
USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
doubt
/daʊt/ = NOUN: شک, تردید, شبهه, گمان, نا معلومی, دو دلی;
VERB: شک داشتن, تردید کردن, مظنون بودن;
USER: شک, تردید, شک دارم, شک و تردید, شک دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
due
/djuː/ = ADJECTIVE: ناشی از, مقتضی, قابل پرداخت, سر رسد;
NOUN: حق, بدهی, ذمه, موعد پرداخت, حقوق, پرداختنی;
USER: ناشی از, علت, دلیل, به دلیل, به علت
GT
GD
C
H
L
M
O
duty
/ˈdjuː.ti/ = NOUN: وظیفه, خدمت, تکلیف, کار, عهده, عوارض گمرکی, ماموریت, گماشت, فرض;
USER: وظیفه, خدمت, کار, تکلیف, عهده
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
economic
/iː.kəˈnɒm.ɪk/ = ADJECTIVE: اقتصادی;
USER: اقتصادی, های اقتصادی, اقتصادی را, اقتصادی است
GT
GD
C
H
L
M
O
education
/ˌed.jʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اموزش, اموزش و پرورش, معرفت;
USER: آموزش و پرورش, آموزش, تحصیلات, آموزش به
GT
GD
C
H
L
M
O
elements
/ˈel.ɪ.mənt/ = NOUN: عنصر, اصل, اساس, جسم بسیط, جوهر فرد, محیط طبیعی, اخشیج;
USER: عناصر, عنصر, از عناصر, عناصر را
GT
GD
C
H
L
M
O
embody
/ɪmˈbɒd.i/ = VERB: مجسم کردن, جسم دادن, متضمن بودن, در برداشتن;
USER: مجسم کردن, مجسم, تجسم, جسم دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
embrace
/ɪmˈbreɪs/ = VERB: پذیرفتن, در اغوش گرفتن, بغل کردن, شامل بودن, در بر گرفتن;
NOUN: اغوش;
USER: پذیرفتن, آغوش, در آغوش, را در آغوش, اغوش
GT
GD
C
H
L
M
O
employed
/emˈploi/ = ADJECTIVE: مشغول;
USER: مشغول, استخدام, به کار, استخدام شده, به کار گرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
employee
/ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو;
USER: کارمند, کارکنان, از کارکنان, کارگر, مستخدم
GT
GD
C
H
L
M
O
employees
/ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو;
USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان
GT
GD
C
H
L
M
O
employment
/ɪmˈplɔɪ.mənt/ = NOUN: استخدام, بکارگیری, کارگماری;
USER: استخدام, اشتغال, اشتغال در, اشتغال را
GT
GD
C
H
L
M
O
encourage
/ɪnˈkʌr.ɪdʒ/ = VERB: تشویق کردن, ترغیب کردن, دلگرم کردن, تشجیع کردن, تقویت کردن, پیش بردن, پروردن;
USER: تشویق, را تشویق, تشویق کند, تشویق به, تشویق می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
ends
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام, عاقبت, غایت;
USER: به پایان می رسد, پایان می رسد, پایان می یابد, خاتمه می یابد, پایان می رسد در
GT
GD
C
H
L
M
O
english
/ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی;
VERB: بانگلیسی دراوردن;
ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی
GT
GD
C
H
L
M
O
enhance
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: بالا بردن, افزایش, بهبود, بالا ببرد, را افزایش
GT
GD
C
H
L
M
O
enhancement
/ɪnˈhɑːns/ = NOUN: افزایش, بالا بردن;
USER: افزایش, بهبود, ارتقاء, بالا بردن, ارتقای
GT
GD
C
H
L
M
O
enhancing
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: افزایش, بالا بردن, بهبود, ارتقاء, تقویت
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
ensures
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: تضمین می, تضمین می کند, تضمین می نماید, را تضمین می, را تضمین می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
ensuring
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: حصول اطمینان از, تضمین, حصول اطمینان, اطمینان از, اطمینان حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
enter
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید
GT
GD
C
H
L
M
O
entered
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد, وارد شده, وارد شدند, وارد می, وارد شده باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
entities
/ˈen.tɪ.ti/ = NOUN: وجود;
USER: اشخاص, نهادهای, موجودیت, سازمان های, موجودیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
entity
/ˈen.tɪ.ti/ = NOUN: وجود;
USER: وجود, نهاد, موجودیت, نهاد های, واحد مورد رسیدگی
GT
GD
C
H
L
M
O
environment
/enˈvīrənmənt,-ˈvī(ə)rn-/ = NOUN: محیط, اطراف, احاطه, دوروبر, پرگیر;
USER: محیط, محیط زیست, محیط زیست است, محیط زیست را, از محیط زیست
GT
GD
C
H
L
M
O
environmental
/enˌvīrənˈmen(t)l,-ˌvī(ə)rn-/ = ADJECTIVE: محیطی;
USER: محیطی, زیست محیطی, های زیست محیطی, زیست محیطی را
GT
GD
C
H
L
M
O
equipment
/ɪˈkwɪp.mənt/ = NOUN: تجهیزات, ساز, ساز و برگ;
USER: تجهیزات, وسایل, اتوماسیون, ماشین آلات, تجهیزات و
GT
GD
C
H
L
M
O
equitable
/ˈek.wɪ.tə.bl̩/ = ADJECTIVE: منصف, متساوی;
USER: منصف, عادلانه, منصفانه, متساوی, عادلانه است
GT
GD
C
H
L
M
O
etc
/ɪt.ˈset.ər.ə/ = USER: و غیره, غیره, غیره را, و غیره را
GT
GD
C
H
L
M
O
ethical
/ˈeθ.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: کتاب اخلاق, وابسته به علم اخلاق, بجی در امور اخلاقی;
USER: اخلاقی, های اخلاقی, اخلاقی است, اخلاقی را
GT
GD
C
H
L
M
O
ethics
/ˈeθ.ɪk/ = NOUN: اصول اخلاق, روش اخلاقی یک نویسنده یا مکتب علمی یا ادبی و یا هنری;
USER: اصول اخلاق, اخلاق, اصول اخلاقی, اخلاق در
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
everyone
/ˈev.ri.wʌn/ = PRONOUN: هر کس, هر کسی;
USER: هر کس, همه, هر کسی, هر کس می, هر کس که
GT
GD
C
H
L
M
O
exemplary
/ɪɡˈzem.plə.ri/ = ADJECTIVE: نمونه و سرمشق, شایان تقلید;
USER: نمونه و سرمشق, نمونه, مثال زدنی, نمونه است, شایان تقلید
GT
GD
C
H
L
M
O
exists
/ɪɡˈzɪst/ = VERB: وجود داشتن, بودن, زیستن, موجود بودن;
USER: وجود دارد, وجود ندارد, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
extent
/ɪkˈstent/ = NOUN: وسعت, حد, اندازه, مقدار, حوزه, مد;
USER: حد, وسعت, اندازه, مقدار, حوزه
GT
GD
C
H
L
M
O
external
/ɪkˈstɜː.nəl/ = ADJECTIVE: خارجی, بیرونی, خارج, بیرون, ظاهری, ظاهر;
NOUN: سطح;
USER: خارجی, های خارجی, بیرونی, خارج, بیرون
GT
GD
C
H
L
M
O
face
/feɪs/ = NOUN: چهره, صورت, رو, نما, وجه, رخ, قیافه, قبال, رخسار, سطح;
VERB: مواجه شدن, مواجه شدن با;
USER: صورت, چهره, رو, چهره ای, وجه
GT
GD
C
H
L
M
O
facilities
/fəˈsɪl.ɪ.ti/ = NOUN: امکانات, تسهیلات;
USER: امکانات, تسهیلات, تاسیسات, از امکانات, امکانات و
GT
GD
C
H
L
M
O
fashion
/ˈfæʃ.ən/ = NOUN: روش, سبک, طرز, طریق, اسلوب, طریقه, عنوان;
VERB: ساختن, درست کردن, بشکل در اوردن;
USER: روش, مد, مد روز, های مد, سبک
GT
GD
C
H
L
M
O
favouritism
/ˈfeɪ.vər.ɪ.tɪ.zəm/ = NOUN: طرفداری, استثناء قائل شدن نسبت بکسی;
USER: طرفداری, تبعیض, جانبداری, خاصه خرجی, استثناء قائل شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
fields
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
USER: زمینه, زمینه های, رشته, رشته های, زمینه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
finance
/ˈfaɪ.næns/ = NOUN: دارایی, مالیه, سرمایه گذاری, علم دارایی;
VERB: سرمایهتهیه کردن, تهیه پول کردن, سرمایه گذاری کردن, در کارهای مالی داخل شدن;
USER: سرمایه گذاری, تامین مالی, تأمین مالی, تأمین منابع مالی, دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
financial
/faɪˈnæn.ʃəl/ = ADJECTIVE: مالی;
USER: مالی, های مالی, مالی را, مالی است
GT
GD
C
H
L
M
O
first
/ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی;
ADVERB: اولا;
USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست
GT
GD
C
H
L
M
O
focus
/ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب;
VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن;
USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
forefront
/ˈfɔː.frʌnt/ = ADJECTIVE: جلودار;
NOUN: صف جلو, جلو;
USER: جلودار, خط مقدم, صف مقدم, صف اول, جلو
GT
GD
C
H
L
M
O
forms
/fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت;
USER: اشکال, فرم های, شکل, فرمهای, فرم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
foster
/ˈfɒs.tər/ = VERB: پرورش دادن, پروردن, غذا دادن, شیر دادن;
USER: پرورش دادن, پرورش, تقویت, پرورش دهند, را پرورش
GT
GD
C
H
L
M
O
four
/fɔːr/ = عدد چهار;
USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار
GT
GD
C
H
L
M
O
framework
/ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی;
USER: چارچوب, چهارچوب, چارچوبی, چارچوب های, چارچوب کاری
GT
GD
C
H
L
M
O
french
/frentʃ/ = VERB: خلال کردن;
USER: زبان فرانسه, فرانسوی, فرانسه, فرانسوی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
full
/fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده;
NOUN: فول, پری;
USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول
GT
GD
C
H
L
M
O
fundamental
/ˌfəndəˈmentl/ = ADJECTIVE: اساسی, بنیادی, اصلی, بنیانی, تشکیل دهنده, واجب;
USER: اساسی, بنیادی, بنیادین, های اساسی, اصلی
GT
GD
C
H
L
M
O
gender
/ˈdʒen.dər/ = NOUN: جنس, نوع, تذکیر و تانیی, قسم;
USER: جنس, جنسیت, جنسیتی, جنسیتی را, های جنسیتی
GT
GD
C
H
L
M
O
gift
/ɡɪft/ = NOUN: هدیه, موهبت, کادو, نعمت, استعداد, بخشش, پیشکش, عطیه, ره اورد, ژنی, عطا;
VERB: هدیه دادن, بخشیدن, پیشکش کردن, دارای استعداد کردن;
USER: هدیه, موهبت, هدیه دادن, بخشش, نعمت
GT
GD
C
H
L
M
O
give
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن;
NOUN: دهش;
USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید
GT
GD
C
H
L
M
O
given
/ˈɡɪv.ən/ = ADJECTIVE: داده, معین, معلوم, مبتلا;
NOUN: معتاد;
USER: داده, داده شده, با توجه به, داده می شود, داده شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
gives
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و
GT
GD
C
H
L
M
O
global
/ˈɡləʊ.bəl/ = ADJECTIVE: جهانی, سراسری, کروی;
USER: جهانی, جهانی را, جهانی به, جهانی در
GT
GD
C
H
L
M
O
goal
/ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان;
VERB: گل زدن, هدفی در پیش داشتن;
USER: هدف, دروازه, هدف این, به هدف
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
govern
/ˈɡʌv.ən/ = VERB: حکومت کردن, حکمرانی کردن, حاکم بودن, فرمانداری کردن, کنترل کردن, تابع خود کردن;
USER: حکومت کردن, حکومت, حاکم, دولت, حاکم بر
GT
GD
C
H
L
M
O
governing
/ˈɡʌv.ən.ɪŋ/ = VERB: حکومت کردن, حکمرانی کردن, حاکم بودن, فرمانداری کردن, کنترل کردن, تابع خود کردن;
USER: حاکم, حاکم بر, اداره, حکومت, حکومتی
GT
GD
C
H
L
M
O
grant
/ɡrɑːnt/ = NOUN: عطا, امتیاز, کمک هزینه تحصیلی, بخشش, اهداء, اجازه واگذاری رسمی, حقوق بگیر;
VERB: دادن, اعطا کردن, عطاء کردن, بخشیدن, تصدیق کردن, مسلم گرفتن;
USER: اعطای, عطا, اعطا, عطا کند, اعطا کند
GT
GD
C
H
L
M
O
great
/ɡreɪt/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, کبیر, عظیم, زیاد, فراوان, مهم, هنگفت, معتبر, متعال, خطیر, ماهر;
USER: بزرگ, عالی, عظیم, زیاد, فراوان
GT
GD
C
H
L
M
O
grounds
/ɡraʊnd/ = NOUN: زمین, زمینه, خاک, میدان, پایه, اساس, پا, سبب, مستمسک, کف دریا, ملاک;
USER: زمینه, دلایل, اساس, زمینه های, به دلایل
GT
GD
C
H
L
M
O
group
/ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن;
VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن;
USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته
GT
GD
C
H
L
M
O
growth
/ɡrəʊθ/ = NOUN: رشد, افزایش, پیشرفت, اثر, ترقی, تومور, نتیجه, حاصل, نمود, روش, گوشت زیادی, چيز زائد;
USER: رشد, رشد و, افزایش, رشد را, و رشد
GT
GD
C
H
L
M
O
guardians
/ˈɡɑː.di.ən/ = NOUN: نگهبان, قیم, پشتیبان, محافظ;
USER: نگهبان, سرپرستان, سرپرست, قیم, نگهبانان
GT
GD
C
H
L
M
O
guide
/ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی;
VERB: راهنمایی کردن, تعلیم دادن;
USER: راهنمایی, هدایت, راهنمایی می, هدایت کند, را هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
handle
/ˈhæn.dəl/ = NOUN: دسته, لمس, قبضه, قبضه شمشیر, وسیله, احساس با دست, فرصت;
VERB: بکار بردن, رفتار کردن, دست زدن به, استعمال کردن, دسته گذاشتن;
USER: دسته, مسئولیت رسیدگی, که مسئولیت رسیدگی, رسیدگی به
GT
GD
C
H
L
M
O
harmful
/ˈhɑːm.fəl/ = ADJECTIVE: مضر, موذی, پرگزند;
USER: مضر, های مضر, مضر است, مضر را, مضر باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
having
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
hazard
/ˈhæz.əd/ = NOUN: خطر, مخاطره, اتفاق, قمار;
VERB: بخطر انداختن, در معرض مخاطره قرار دادن;
USER: خطر, خطرات, مخاطره, خطر را
GT
GD
C
H
L
M
O
health
/helθ/ = NOUN: سلامتی, سلامت, تندرستی, مزاج, بهبودی, حال;
USER: سلامت, بهداشت, سلامتی, های بهداشتی, بهداشت و درمان
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
her
/hɜːr/ = PRONOUN: اورا, باو, مال او, ... او, ان زن را, خودمانی;
USER: او, او را, خود را, به او, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
his
/hɪz/ = PRONOUN: برای او, مال او, ... او, مال انمرد, خودمانی, ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر;
USER: او, خود, خود را, او را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
hold
/həʊld/ = VERB: نگه داشتن, نگاه داشتن, گرفتن, در دست داشتن, چسبیدن, منعقد کردن, باز داشتن, جا گرفتن, تصرف کردن;
NOUN: نگاهداری;
USER: نگه داشتن, نگه, نگه دارید, نگه دارد, را نگه
GT
GD
C
H
L
M
O
honest
/ˈɒn.ɪst/ = ADJECTIVE: صادق, امین, راستکار, درست کار, بی غل و غش, راد, بامروت;
USER: صادق, صادقانه, صادق باشید, صادقانه بگویم, امین
GT
GD
C
H
L
M
O
hours
/aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم;
USER: ساعت, ساعات, ساعت در, ساعت به, ساعت است
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
human
/ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی;
NOUN: شخص;
USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
image
/ˈɪm.ɪdʒ/ = NOUN: تصویر, تصور, شکل, شمایل, تمثال, منظر;
VERB: مجسم کردن, خوب شرح دادن, مجسمساختن;
USER: تصویر, عکس, تصویر را, تصویر به
GT
GD
C
H
L
M
O
impact
/imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس;
VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن;
USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
implement
/ˈɪm.plɪ.ment/ = NOUN: انجام, اجراء, ابزار, الت, افزار, اسباب;
VERB: انجام دادن, ایفاء کردن, اجراء کردن;
USER: انجام, پیاده سازی, اجرای, را پیاده سازی, اجراء
GT
GD
C
H
L
M
O
implementation
/ˈɪm.plɪ.ment/ = NOUN: اجرا, انجام;
USER: اجرا, اجرای, پیاده سازی, انجام, های پیاده سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
implemented
/ˈɪm.plɪ.ment/ = VERB: انجام دادن, ایفاء کردن, اجراء کردن;
USER: اجرا, پیاده سازی, به اجرا, اجرا در, به اجرا در
GT
GD
C
H
L
M
O
implementing
/ˈɪm.plɪ.ment/ = VERB: انجام دادن, ایفاء کردن, اجراء کردن;
USER: پیاده سازی, اجرای, اجرا, به اجرای, برای اجرای
GT
GD
C
H
L
M
O
implements
/ˈɪm.plɪ.ment/ = NOUN: اثاثه;
USER: پیاده سازی, را پیاده سازی, پیاده سازی می, را پیاده سازی می, پیاده سازی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
importance
/ɪmˈpɔː.təns/ = NOUN: اهمیت, نفوذ, قدر, اعتبار, شان, تقاضا, خطر;
USER: اهمیت, مهم, به اهمیت, دارای اهمیت
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
including
/ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی;
USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول
GT
GD
C
H
L
M
O
incomplete
/ˌɪn.kəmˈpliːt/ = ADJECTIVE: ناقص, نا تمام, غیر کافی, انجام نشده;
USER: ناقص, ناکامل, ناقص است, نا تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
incorporate
/-ˈkôrp(ə)rit/ = VERB: ترکیب کردن, یکی کردن, جا دادن, داخل کردن, دارای شخصیت حقوقی کردن, بهم پیوستن, متحد کردن, ثبت کردن, امیختن;
ADJECTIVE: غیر جسمانی;
USER: ترکیب کردن, ترکیب, گنجاندن, عنوان سمبل, یکی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
incorporated
/inˈkôrpəˌrātid/ = VERB: ترکیب کردن, یکی کردن, جا دادن, داخل کردن, دارای شخصیت حقوقی کردن, بهم پیوستن, متحد کردن, ثبت کردن, امیختن;
USER: گنجانیده شده, گنجانیده, گنجانیده شده است, گنجانده شده, به ثبت رسیده
GT
GD
C
H
L
M
O
incur
/ɪnˈkɜːr/ = VERB: وارد امدن, متحمل شدن بر, موجب شدن;
USER: متحمل شدن بر, متحمل, متحمل شدن, متحمل می شوند, وارد امدن
GT
GD
C
H
L
M
O
indirectly
/ˌɪn.daɪˈrekt/ = USER: غیر مستقیم, طور غیر مستقیم, به طور غیر مستقیم, به طور غیرمستقیم, بطور غیر مستقیم
GT
GD
C
H
L
M
O
individual
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد;
NOUN: فرد, شخص;
USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد
GT
GD
C
H
L
M
O
individuals
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADVERB: منحصرا;
USER: افراد, افرادی, از افراد, افراد را, افراد در
GT
GD
C
H
L
M
O
industrial
/ɪnˈdʌs.tri.əl/ = ADJECTIVE: صنعتی, دارای صنایع بزرگ;
NOUN: اهل صنعت;
USER: صنعتی, های صنعتی, صنعتی می, صنعتی و
GT
GD
C
H
L
M
O
inform
/ɪnˈfɔːm/ = VERB: اطلاع دادن, خبرچینی کردن, خبر دادن, مطلبی را رساندن, اگاهی دادن, مستحضر داشتن, اگاه کردن, گفتن, چغلی کردن, خبردادن از;
USER: اطلاع دادن, اطلاع, مطلع, اطلاع رسانی, به اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
initiating
/ɪˈnɪʃ.i.eɪt/ = VERB: وارد کردن, ابتکار کردن, تازه وارد کردن, اغاز کردن, بنیاد نهادن, نخستین قدم را برداشتن;
USER: شروع, آغاز, از شروع, از آغاز, در شروع
GT
GD
C
H
L
M
O
insider
/ɪnˈsaɪ.dər/ = NOUN: کارمند داخلی, محرم راز;
USER: محرم راز, خودی, خودی به, کارمند داخلی, از خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
insofar
= USER: تا آنجا, تا جایی, آنجا, تا جاییکه, از آنجا,
GT
GD
C
H
L
M
O
inspection
/ɪnˈspek.ʃən/ = NOUN: بازرسی, بازدید, تفتیش, معاینه, سرکشی, سان;
USER: بازرسی, معاینه, بازرسی های, بازدید, و بازرسی
GT
GD
C
H
L
M
O
inspires
/ɪnˈspaɪər/ = VERB: الهام بخشیدن, دمیدن در, در کشیدن نفس, استنشاق کردن, القاء کردن, نفس عمیق کشیدن, سر غیرت اوردن;
USER: الهام بخش, الهام, را الهام بخش, به منبع الهام
GT
GD
C
H
L
M
O
instance
/ˈɪn.stəns/ = NOUN: نمونه, مثال, مورد, مثل, لحظه, شاهد, سرمشق;
VERB: بعنوان مثال ذکر کردن;
USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
instil
/ɪnˈstɪl/ = VERB: کم کم تزریق کردن, چکاندن, چکه چکه ریختن, اهسته القاء کردن, کم کم فهماندن;
USER: کم کم فهماندن, کم کم تزریق کردن, چکاندن, چکه چکه ریختن, اهسته القاء کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
institutional
/ˌɪn.stɪˈtjuː.ʃən.əl/ = USER: سازمانی, نهادی, های نهادی, های سازمانی, نهادی را
GT
GD
C
H
L
M
O
institutions
/ˌɪn.stɪˈtjuː.ʃən/ = NOUN: موسسه, نهاد, بنگاه, تاسیس قضایی, اصل حقوقی, رسم معمول;
USER: موسسات, نهادهای, نهاد, نهادها, نهاد های
GT
GD
C
H
L
M
O
intangible
/inˈtanjəbəl/ = ADJECTIVE: لمس ناپذیر, بغرنج, درک نکردنی, نا هویدا;
USER: نامشهود, نامحسوس, ناملموس, های نامشهود, غیرملموس
GT
GD
C
H
L
M
O
integrity
/ɪnˈteɡ.rə.ti/ = NOUN: تمامیت, درستی, امانت, کمال, راستی, بی عیبی;
USER: تمامیت, یکپارچگی, درستی, امانت, کمال
GT
GD
C
H
L
M
O
intellectual
/ˌintlˈekCHo͞oəl/ = ADJECTIVE: فکری, عقلانی, ذهنی, خردمند, دارای افکار بلند, روشن فکر;
NOUN: خردمند;
USER: فکری, روشنفکری, عقلانی, روشنفکر, ذهنی
GT
GD
C
H
L
M
O
intended
/ɪnˈten.dɪd/ = ADJECTIVE: قبلا تعیین شده;
USER: در نظر گرفته شده, نظر گرفته, نظر گرفته شده, در نظر گرفته, نظر گرفته شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
interest
/ˈɪn.trəst/ = NOUN: علاقه, بهره, سود, مصلحت, سهم, دلبستگی, فرع, تنزیل;
VERB: علاقه و علاقمند کردن, ذینفع کردن, بر سر میل اوردن;
USER: علاقه, بهره, منافع, سود, مورد علاقه
GT
GD
C
H
L
M
O
interests
/ˈɪn.trəst/ = NOUN: منافع, مصالح;
USER: منافع, علاقه مندی ها, موضوعات مورد علاقه, از منافع, مورد علاقه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
intermediaries
/ˌintərˈmēdēˌerē/ = USER: واسطه ها, واسطه, واسطه های, واسطهها, میانجی های
GT
GD
C
H
L
M
O
intermediary
/ˌintərˈmēdēˌerē/ = NOUN: میانجی, وساطت, وساطت کننده, مداخله کننده;
USER: میانجی, واسطه, میانجی گری, وساطت, های واسطه
GT
GD
C
H
L
M
O
internal
/ɪnˈtɜː.nəl/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, باطنی, ناشی از درون;
USER: داخلی, درونی, های داخلی, داخلی را, داخلی است
GT
GD
C
H
L
M
O
internally
/ɪnˈtɜː.nəl/ = USER: داخلی, داخل, درونی, در داخل, داخلی به
GT
GD
C
H
L
M
O
intervention
/ˌɪn.təˈviːn/ = NOUN: مداخله, شفاعت;
USER: مداخله, دخالت, مداخله در, مداخله به
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
introduction
/ˌɪn.trəˈdʌk.ʃən/ = NOUN: مقدمه, معرفی, ابداع, معارفه, دیباچه, معرفی رسمی, اشناسازی, معمول سازی, احدای, فاتحه;
USER: معرفی, مقدمه, مقدمه ای, مقدمه ای بر
GT
GD
C
H
L
M
O
investments
/ɪnˈvest.mənt/ = NOUN: سرمایه گذاری, مبلغ سرمایه گذاری شده;
USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری های, سرمایه گذاری ها, سرمایه گذاری در, از سرمایه گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
investors
/ɪnˈves.tər/ = NOUN: سرمایه گذار;
USER: سرمایه گذاران, از سرمایه گذاران, سرمایه گذاران به, به سرمایه گذاران, سرمایه گذاران در
GT
GD
C
H
L
M
O
invitation
/ˌɪn.vɪˈteɪ.ʃən/ = NOUN: دعوت, جلب, وعده خواهی, وعدهگیری, احضار;
USER: دعوت, دعوت نامه, دعوتنامه, دعوت را, به دعوت
GT
GD
C
H
L
M
O
invoke
/ɪnˈvəʊk/ = VERB: بالتماس خواستن, دعا کردن به, استدعاء کردن;
USER: دعا کردن به, استناد, فراخوانی, استناد به, را احضار می
GT
GD
C
H
L
M
O
involve
/ɪnˈvɒlv/ = VERB: وارد کردن, گرفتار شدن, پیچیدهشدن, پیچیدن, گرفتار کردن, گیر انداختن, مستلزم بودن, در گیر کردن یا شدن;
USER: شامل, درگیر, را درگیر, را شامل, است شامل
GT
GD
C
H
L
M
O
involved
/ɪnˈvɒlvd/ = ADJECTIVE: گرفتار, پیچیده, در گیر, بغرنج, مبهم, مورد بحی;
USER: گرفتار, درگیر, دخیل, نقش دارند, های درگیر
GT
GD
C
H
L
M
O
irrespective
/ˌiriˈspektiv/ = ADJECTIVE: صرفنظر از, قطع نظر از, بیطرف, بی ادب, احترامنگذار, بدون مراعات;
USER: قطع نظر از, صرف نظر, بدون توجه, بدون در نظر گرفتن, بدون توجه به
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
job
/dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت;
VERB: مقاطعه کاری کردن, دلالی کردن;
USER: کار, شغل, های شغلی, کار را, کار در
GT
GD
C
H
L
M
O
judgement
/ˈdʒʌdʒ.mənt/ = NOUN: داوری, رای, عقیده, فتوا, فتوی;
USER: داوری, قضاوت, قضاوت در, رای, به قضاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
justified
/ˈdʒʌs.tɪ.faɪd/ = VERB: توجیه کردن, حق دادن, تصدیق کردن, ذیحق دانستن;
USER: توجیه, موجه, توجیه شده, توجیه می, را توجیه
GT
GD
C
H
L
M
O
key
/kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما;
ADJECTIVE: عمده;
VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن;
USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
kind
/kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت;
ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق;
USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس
GT
GD
C
H
L
M
O
know
/nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند
GT
GD
C
H
L
M
O
laid
/leɪd/ = VERB: گذاردن, دفن کردن, تخم گذاردن, طرح کردن;
USER: گذاشته, گذاشته شده, پیریزی کرده, گذاشته است, را پیریزی
GT
GD
C
H
L
M
O
languages
/ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی;
USER: زبان, زبانهای, زبان های, زبانها, به زبان
GT
GD
C
H
L
M
O
laws
/lɔː/ = NOUN: قانون, حقوق, حق, قانون مدنی, قاعده, ضابطه, داتا, بربست;
USER: قوانین, قانون, قوانینی, قوانین مربوط, قوانین را
GT
GD
C
H
L
M
O
learned
/ˈlɜː.nɪd/ = ADJECTIVE: دانا, فضلا, فاضل, عالم, عارف, قاضل, طالب علم;
USER: آموخته, یاد گرفته, آموخته شده, را آموخته, آموخته است
GT
GD
C
H
L
M
O
legal
/ˈliː.ɡəl/ = ADJECTIVE: حقوقی, قانونی, مشروع, شرعی;
USER: حقوقی, قانونی, های قانونی, های حقوقی, قانونی است
GT
GD
C
H
L
M
O
level
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری;
ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت;
VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن;
USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
liability
/ˌlīəˈbilətē/ = NOUN: مسئوليت, بدهی, بدهکاری, دین, فرض, شمول, استعداد;
USER: مسئوليت, مسئولیت, بدهی, مسئولیتی در قبال, بدهکاری
GT
GD
C
H
L
M
O
life
/laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است
GT
GD
C
H
L
M
O
line
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده;
VERB: پوشاندن, خط کشیدن;
USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده
GT
GD
C
H
L
M
O
long
/lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف;
ADVERB: گذشته از وقت;
VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن;
USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
loyal
/ˈlɔɪ.əl/ = ADJECTIVE: وفادار, صادق, وظیفه شناس, ثابت, با وفا, امین, مشروع, پا بر جا;
USER: وفادار, وفادار است, وفادار هستند, صادق, وظیفه شناس
GT
GD
C
H
L
M
O
machines
/məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه;
USER: ماشین, ماشین های, دستگاه های, و ماشین های, و ماشین آلات
GT
GD
C
H
L
M
O
madam
/ˈmæd.əm/ = NOUN: خانم, بانو, فاحشه;
USER: خانم, خانم عزیز, مادام, بانو, فاحشه
GT
GD
C
H
L
M
O
made
/meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول;
USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
maintain
/meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: نگه داشتن, حفظ, را حفظ, حفظ کند, به حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
maintained
/mānˈtān/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: نگهداری, حفظ, نگهداری می, را حفظ, نگهداری می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
manager
/ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان;
USER: مدیر, مدیریت, از مدیر, مدیر عامل
GT
GD
C
H
L
M
O
managers
/ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان;
USER: مدیران, از مدیران, به مدیران, مدیران به, مدیران در
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
means
/miːnz/ = NOUN: چاره;
USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است
GT
GD
C
H
L
M
O
measures
/ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر, پایه, وزن شعر, بحر;
USER: اقدامات, اقداماتی, از اقدامات, اقداماتی را, انجام اقدامات
GT
GD
C
H
L
M
O
media
/ˈmiː.di.ə/ = NOUN: رسانه ها, واسطهها, پوشش میانی عرق;
USER: رسانه ها, رسانه, رسانه های, رسانه ای, های رسانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
meeting
/ˈmiː.tɪŋ/ = NOUN: نشست, جلسه, ملاقات, مجمع, برخورد, اجتماع, انجمن, میتینگ, تلاقی, جماعت همراهان, جماعت, اجماع, هم ایش;
ADJECTIVE: متلاقی;
USER: جلسه, نشست, ملاقات, دیدار, جلسه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
member
/ˈmem.bər/ = NOUN: عضو, جزء, بخش, کارمند, اندام, شعبه;
USER: عضو, کاربران, اعضای, از اعضای, کاربر عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
members
/ˈmem.bər/ = NOUN: عضو, جزء, بخش, کارمند, اندام, شعبه;
USER: اعضای, کاربران, عضو, تعداد کاربران, از اعضای
GT
GD
C
H
L
M
O
misappropriation
= USER: سوء استفاده, اختلاس, سوء, دستبرد, دستاندازی,
GT
GD
C
H
L
M
O
mobility
/məʊˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: تحرک, پویایی, جنبایی;
USER: تحرک, تحرک و, پویایی, به تحرک, قابلیت تحرک
GT
GD
C
H
L
M
O
moral
/ˈmɒr.əl/ = ADJECTIVE: اخلاقی, معنوی, روحی, وابسته بعلم اخلاق;
NOUN: اخلاق, پند, روحیه, معنی, سیرت;
USER: اخلاقی, اخلاق, معنوی, های اخلاقی, اخلاقی را
GT
GD
C
H
L
M
O
moreover
/môrˈōvər/ = ADVERB: علاوه بر این, بعلاوه;
USER: علاوه بر این, علاوه بر, به علاوه, بعلاوه, علاوه بر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
must
/mʌst/ = VERB: باید, بایست, میبایستی, لابد شدن;
ADJECTIVE: فرض;
USER: باید, باید به, باید در, را باید, که باید
GT
GD
C
H
L
M
O
national
/ˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: ملی, قومی, وابسته به قوم یاملتی;
NOUN: تبعه, شهروند;
USER: ملی, های ملی, ملی را, ملی است
GT
GD
C
H
L
M
O
nations
/ˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ملت, کشور, قوم, امت, طایفه, خلق;
USER: سازمان ملل, ملل, کشورهای, ملت, ملتها
GT
GD
C
H
L
M
O
natural
/ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی;
NOUN: احمق;
USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به
GT
GD
C
H
L
M
O
naturally
/ˈnætʃ.ər.əl.i/ = USER: به طور طبیعی, طور طبیعی, به طور طبیعی به, به طور طبیعی در, به طور طبیعی از
GT
GD
C
H
L
M
O
necessary
/ˈnes.ə.ser.i/ = ADJECTIVE: لازم, ضروری, واجب, بایسته, بایا, دروار;
USER: لازم, ضروری, لازم است, لازم را, ضروری است
GT
GD
C
H
L
M
O
negative
/ˈneɡ.ə.tɪv/ = ADJECTIVE: منفی, سلبی, نامثبت, غیر مثبت, سالب;
VERB: منفی کردن, خنثی کردن;
USER: منفی, منفی است, منفی را, منفی در, منفی و
GT
GD
C
H
L
M
O
negotiators
/nɪˈɡəʊ.ʃi.eɪ.tər/ = NOUN: مذاکره کننده;
USER: مذاکره کنندگان, مذاکره, مذاکره کننده, طرف های مذاکره, طرف های مذاکره به
GT
GD
C
H
L
M
O
network
/ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری;
USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
non
/nɒn-/ = PREFIX: منفی, خیر;
USER: غیر, بدون, عدم, های غیر, و غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
noncommercial
= USER: غیرتجاری, دیگر غیر معمول, غیر تجاری بوده, غیر تجاری,
GT
GD
C
H
L
M
O
nor
/nɔːr/ = CONJUNCTION: هیچ یک;
USER: نه, و نه, است و نه, و نه به, و نه در
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
objective
/əbˈdʒek.tɪv/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود;
ADJECTIVE: عینی, بی طرف, مفعولی, قابل مشاهده, حالت مفعولی, برونی, علمی و بدون نظر خصوصی;
USER: هدف, عینی, هدف از, هدف این, با هدف
GT
GD
C
H
L
M
O
obtain
/əbˈteɪn/ = VERB: گرفتن, فراهم کردن, بدست اوردن, حاصل کردن;
USER: گرفتن, دست آوردن, به دست آوردن, بدست آوردن, به دست آورد
GT
GD
C
H
L
M
O
occasional
/əˈkeɪ.ʒən.əl/ = ADJECTIVE: وابسته به فرصت یا موقعیت, مربوط به بعضی از مواقع یا گاه و بیگاه;
USER: گاه به گاه, گاه و بیگاه, های گاه به گاه, گاه به گاه در, های گاه و بیگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
occupational
/ˌɒk.jəˈpeɪ.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: حرفه ای;
USER: حرفه ای, شغلی, حرفه, های شغلی, شغلی در
GT
GD
C
H
L
M
O
october
/ɒkˈtəʊ.bər/ = NOUN: اکتبر, ماه اکتبر;
USER: اکتبر, ماه اکتبر
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
offer
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن;
USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
officers
/ˈɒf.ɪ.sər/ = NOUN: مامورین;
USER: مامورین, افسران, ماموران, افسر, از افسران
GT
GD
C
H
L
M
O
officials
/əˈfɪʃ.əl/ = NOUN: صاحب منصب, عالیرتبه;
USER: مقامات, مسئولان, مقام های, مقامات رسمی, از مقامات
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
open
/ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار;
VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن;
USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
operates
/ˈɒp.ər.eɪt/ = VERB: عمل کردن, اداره کردن, گرداندن, بکار انداختن, راه انداختن, قطع کردن, بفعالیت واداشتن, بهرهبرداری کردن, دایر بودن, عمل جراحی کردن;
USER: عمل, عمل می, اجرا در, به اجرا در, در عمل
GT
GD
C
H
L
M
O
opinion
/əˈpɪn.jən/ = NOUN: نظر, عقیده, اعتقاد, پندار, نظریه, اندیشه, گمان, رای, فکر;
USER: نظر, عقیده, اعتقاد, نظریه, پندار
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
orders
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه, حواله, دسته, زمره, فرمایش, نوع, ارجاع, ردیف, مقام, ایین, ساز, انتظام, امریه, ضابطه, دسته اجتماعی, طرز قرار گیری, صنف, سیاق, ایین و مراسم, خط, فرقهیاجماعت مذهبی, گروهخاصی, درمان, ارایش, رسم, انجمن;
USER: سفارشات, دستور, میزان سفارشات, سفارشات را, از سفارشات
GT
GD
C
H
L
M
O
origin
/ˈɒr.ɪ.dʒɪn/ = NOUN: منشاء, مبدا, خاستگاه, اصل, ماخذ, نسب, اصل بنیاد, سنخیت, مصدر, سر چشمه, سر, سرمایه, عنصر;
USER: منشاء, منشا, مبدا, خاستگاه, اصل
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
outside
/ˌaʊtˈsaɪd/ = ADVERB: خارج از, بیرون, برون, دست بالا;
PREPOSITION: خارج از;
ADJECTIVE: خارجی, ظاهر, برونی, ظاهری;
USER: خارج از, در خارج, بیرون, در خارج از, خارجی
GT
GD
C
H
L
M
O
own
/əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی;
PRONOUN: خودی, مال خودم;
VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
paid
/peɪd/ = VERB: پرداختن, پرداخت کردن, دادن, تلافی کردن, کارسازی داشتن, بجا آوردن, انجام دادن, پول دادن, ادا کردن, هزینه چیزی را قبول کردن;
USER: پرداخت می شود, پرداخت, پرداخت می, پرداخت شده, پرداخت شود
GT
GD
C
H
L
M
O
part
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه;
VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن;
USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
particular
/pəˈtɪk.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, بخصوص, مخصوص, مختص, دقیق, منحصر بفرد, نکته بین, تک, خصوصی;
NOUN: خصوصیات, فقره;
USER: خاص, ویژه, بخصوص, به ویژه, به طور خاص
GT
GD
C
H
L
M
O
parties
/ˈpɑː.ti/ = NOUN: حزب, طرف, مهمانی, دسته, فرقه, سور, قسمت, بزم, جمعیت, فئه, بخش, دسته همفکر, دسته متشکل, یارو;
USER: احزاب, حزب, طرفین, از احزاب, احزاب است
GT
GD
C
H
L
M
O
partners
/ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست;
USER: همکاران, شرکای, شریک, شرکا, به شرکای
GT
GD
C
H
L
M
O
party
/ˈpɑː.ti/ = NOUN: حزب, طرف, مهمانی, دسته, فرقه, سور, قسمت, بزم, جمعیت, فئه, بخش, دسته همفکر, دسته متشکل, یارو;
VERB: مهمانی دادن یارفتن;
USER: حزب, طرف, حزبی, مهمانی, حزب را
GT
GD
C
H
L
M
O
payment
/ˈpeɪ.mənt/ = NOUN: پرداخت, پول, وجه, تادیه, قسط, کارسازی;
USER: پرداخت, پرداخت به, پرداخت را, پول, پرداخت های
GT
GD
C
H
L
M
O
payments
/ˈpeɪ.mənt/ = NOUN: پرداخت, پول, وجه, تادیه, قسط, کارسازی;
USER: پرداخت, پرداخت های, پرداخت ها, پرداختهای, پرداختها
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
performance
/pəˈfɔː.məns/ = NOUN: کارایی, اجرا, انجام, ساخت, نمایش, شاهکار, ایفا, کار برجسته;
USER: کارایی, عملکرد, انجام, اجرا, با کارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
permanent
/ˈpɜː.mə.nənt/ = ADJECTIVE: دائمي, ثابت, پایدار, ابدی, ماندنی, پایا;
USER: دائمي, دائمی, ثابت, پایدار, دائمی است
GT
GD
C
H
L
M
O
person
/ˈpɜː.sən/ = NOUN: شخص, نفر, آدم, کس, تن, ذات, وجود, هیکل;
USER: شخص, فرد, نفر, آدم, کس
GT
GD
C
H
L
M
O
personal
/ˈpɜː.sən.əl/ = ADJECTIVE: شخصی, خصوصی, مربوط به شخص;
USER: شخصی, های شخصی, خصوصی, شخصی است, شخصی را
GT
GD
C
H
L
M
O
persons
/ˈpɜː.sən/ = NOUN: شخص, نفر, آدم, کس, تن, ذات, وجود, هیکل;
USER: افراد, اشخاص, افرادی که, نفر به, نفر از
GT
GD
C
H
L
M
O
pertaining
/pɜːˈteɪn/ = ADJECTIVE: مربوط;
USER: مربوط, مرتبط, های مربوط, که مربوط, مرتبط با
GT
GD
C
H
L
M
O
pertains
/pɜːˈteɪn/ = VERB: مربوط بودن, وابسته بودن, متعلق بودن;
USER: مربوط, اشاره میکند, اشاره, تعلق, مربوط می
GT
GD
C
H
L
M
O
placed
/pleɪs/ = VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: قرار داده شده, قرار داده, قرار می گیرد, قرار داده است, قرار گرفته است
GT
GD
C
H
L
M
O
places
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
USER: مکان, مکان های, اماکن, مکان ها, از مکان
GT
GD
C
H
L
M
O
plans
/plæn/ = NOUN: طرح, برنامه, نقشه, اندیشه, تدبیر, خیال;
USER: برنامه, طرح, برنامه های, طرح های, طرح ها
GT
GD
C
H
L
M
O
policy
/ˈpɒl.ə.si/ = NOUN: سیاست, خط مشی, بیمه نامه, سیاستمداری, کاردانی, ورقه بیمه, سند معلق به انجام شرطی;
USER: سیاست, سیاست های, خط مشی, سیاست حفظ, سیاست گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
political
/pəˈlɪt.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: سیاسی;
NOUN: با سیاست;
USER: سیاسی, های سیاسی, سیاسی را, سیاسی به
GT
GD
C
H
L
M
O
positive
/ˈpɒz.ə.tɪv/ = ADJECTIVE: مثبت, قطعی, یقین, محقق;
USER: مثبت, مثبت و, مثبت است, های مثبت, مثبت در
GT
GD
C
H
L
M
O
possession
/pəˈzeʃ.ən/ = NOUN: مالکیت, تصرف, دارایی, تسلط, ثروت, خون سردی, ید تسلط;
USER: مالکیت, اختیار داشتن, در اختیار داشتن, در اختیار, تصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
possible
/ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه;
NOUN: امکان;
USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر
GT
GD
C
H
L
M
O
practice
/ˈpræk.tɪs/ = NOUN: تمرین, عمل, عادت, ممارست, عرف, مشق, تکرار, ورزش, برزش;
VERB: تمرین کردن, عمل کردن, ممارست کردن, برزیدن, ورزش;
USER: عمل, تمرین, عمل به, را تمرین
GT
GD
C
H
L
M
O
practices
/ˈpræk.tɪs/ = NOUN: تمرین, عمل, عادت, ممارست, عرف, مشق, تکرار, ورزش, برزش;
USER: شیوه های, شیوه, اعمال, اقدامات, شیوه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
preamble
/ˈpriː.æm.bl̩/ = NOUN: مقدمه, دیباچه, توضیحات, مقدمه سند, سراغاز مقدمه کتاب, مقدمه وراهنمای نظامنامه یا مقررات;
VERB: مقدمه نوشتن;
USER: مقدمه, مقدمه نوشتن, سراغاز مقدمه کتاب, مقدمه سند, مقدمه وراهنمای نظامنامه یا مقررات
GT
GD
C
H
L
M
O
preference
/ˈpref.ər.əns/ = NOUN: اولویت, ترجیح, برتری, رجحان, مزیت, تقدم, صلیقه, ترفیع;
USER: اولویت, ترجیح, برتری, رجحان, تقدم
GT
GD
C
H
L
M
O
preservation
/ˌprez.əˈveɪ.ʃən/ = NOUN: حفظ, نگهداری, حراست, جلو گیری;
USER: حفظ, حفاظت, نگهداری, حفاظت از, حفظ و نگهداری
GT
GD
C
H
L
M
O
preserve
/prɪˈzɜːv/ = VERB: حفظ کردن, نگه داشتن, باقی نگهداشتن, نگاه داشتن;
NOUN: شکارگاه, قرق شکارگاه, مربا, کنسرو میوه;
USER: شکارگاه, حفظ, را حفظ, حفظ و, حفظ و نگهداری
GT
GD
C
H
L
M
O
prevention
/prɪˈven.ʃən/ = NOUN: منع, ممانعت, پیش گیری, جلو گیری, پیش بندی;
USER: ممانعت, پیشگیری, پیشگیری از, های پیشگیری, های پیشگیری از
GT
GD
C
H
L
M
O
primary
/ˈpraɪ.mə.ri/ = ADJECTIVE: اولیه, اصلی, ابتدایی, مقدماتی, عمده, نخستین, ابتدای;
USER: اولیه, اصلی, ابتدایی, مقدماتی, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
principle
/ˈprɪn.sɪ.pl̩/ = NOUN: اصل, قاعده, قاعده کلی, حقیقت, منشاء, مبدا, مبادی واصول, طریقت, سر چشمه, قانون یا اصلی علمی یا اخلاقی;
USER: اصل, اصول, قاعده, اصل را, اصل است
GT
GD
C
H
L
M
O
principles
/ˈprɪn.sɪ.pl̩/ = NOUN: مرام;
USER: اصول, از اصول, اصول و, اصول را
GT
GD
C
H
L
M
O
prior
/praɪər/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, مقدم, از پیش, جلوی, اسبق, اولی;
NOUN: رئيس صومعه;
USER: قبلی, قبل, قبل از, پیشین, مقدم
GT
GD
C
H
L
M
O
priority
/praɪˈɒr.ɪ.ti/ = NOUN: اولویت, تقدم, حق تقدم, برتری, پیشی, تفاضل;
USER: اولویت, تقدم, اولویت قرار, در اولویت قرار, حق تقدم
GT
GD
C
H
L
M
O
private
/ˈpraɪ.vət/ = ADJECTIVE: خصوصی, شخصی, اختصاصی, محرمانه, خلوت, پوشیده, مخصوص, خاص, خودمانی, مستور;
NOUN: سرباز, اعضاء تناسلی;
USER: خصوصی, خصوصی به, شخصی, خصوصی را
GT
GD
C
H
L
M
O
procedure
/prəˈsiː.dʒər/ = NOUN: روش, روند, رویه, طرز عمل, ایین دادرسی;
USER: روش, روند, روال, رویه, از روش
GT
GD
C
H
L
M
O
procedures
/prəˈsiː.dʒər/ = NOUN: روش, روند, رویه, طرز عمل, ایین دادرسی;
USER: روش, روشهای, مراحل, روش های, رویه های
GT
GD
C
H
L
M
O
process
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد;
VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن;
USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
processes
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات;
USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های
GT
GD
C
H
L
M
O
products
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های
GT
GD
C
H
L
M
O
professional
/prəˈfeʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: حرفه ای;
USER: حرفه ای, حرفه, حرفه ای است, های حرفه ای, و حرفه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
professions
/prəˈfeʃ.ən/ = NOUN: صنایع;
USER: حرفه ای, حرفه, حرفه ها, حرفه های, رشته های حرفه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
projects
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
USER: پروژه, پروژه های, پروژه ها, ها طرح های, از پروژه
GT
GD
C
H
L
M
O
promote
/prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن;
USER: ترویج, ارتقاء, ارتقای, را ترویج, ترویج و
GT
GD
C
H
L
M
O
promoting
/prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن;
USER: ترویج, ارتقاء, ارتقای, برای ترویج, را ترویج
GT
GD
C
H
L
M
O
promotion
/prəˈməʊ.ʃən/ = NOUN: ترویج, ترفیع, پیشرفت, ترقی, جلو اندازی;
USER: ترویج, ارتقاء, ترفیع, پیشرفت, ترقی
GT
GD
C
H
L
M
O
proper
/ˈprɒp.ər/ = ADJECTIVE: مناسب, شایسته, مخصوص, بموقع, بجا, مطبوع, چنانکه شاید و باید;
USER: مناسب, صحیح, مناسب را, مناسب در
GT
GD
C
H
L
M
O
property
/ˈprɒp.ə.ti/ = NOUN: ویژگی, دارایی, خاصیت, مال, استعداد, صفت خاص, خیر, ولک, خواست;
USER: خاصیت, اموال, ویژگی, دارایی, مال
GT
GD
C
H
L
M
O
proportional
/prəˈpɔː.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: متناسب, به نسبت;
USER: متناسب, متناسب با, متناسب است, به نسبت
GT
GD
C
H
L
M
O
proselytizing
/ˈprɒs.əl.ɪ.taɪz/ = VERB: بدین تازه وارد شدن یا کردن;
USER: تبلیغی, تبلیغ, دیده
GT
GD
C
H
L
M
O
prospective
/prəˈspek.tɪv/ = ADJECTIVE: مربوط به اینده, موثر دراینده;
USER: آینده نگر, آینده, نگر, گذشته نگر, صورت آینده نگر
GT
GD
C
H
L
M
O
prosperity
/prɒsˈper.ɪ.ti/ = NOUN: کامیابی, موفقیت, سرسبزی, کامکاری;
USER: کامیابی, رفاه, رونق, سعادت, موفقیت
GT
GD
C
H
L
M
O
protect
/prəˈtekt/ = VERB: حمایت کردن, حفاظت کردن, حراست کردن, حمایت کردن از, مصون کردن, محفوظ کردن, نیکداشت کردن, حفظ کردن, نگه داری کردن;
USER: محافظت, حفاظت, محافظت از, حفاظت از, محافظت می
GT
GD
C
H
L
M
O
protected
/prəˈtekt/ = ADJECTIVE: محفوظ, مصون, سپردار;
USER: محفوظ, محافظت, محافظت شده, ها محافظت شده, محافظت شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
protecting
/prəˈtekt/ = ADJECTIVE: سایه دار;
USER: حفاظت از, حفاظت, محافظت, محافظت از, حمایت از
GT
GD
C
H
L
M
O
protection
/prəˈtek.ʃən/ = NOUN: حفاظت, حمایت, محافظت, حفظ, حراست, حفاظ, سایه, حجر, سوگیری, نیکداشت, تامین نامه;
USER: حفاظت, محافظت, حفاظت از, حمایت, حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
provided
/prəˈvīd/ = CONJUNCTION: در صورتیکه;
ADJECTIVE: اماده;
USER: ارائه, فراهم, فراهم شده, را فراهم, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
provisions
/prəˈvɪʒ.ən/ = NOUN: مقررات, تدارکات, خواربار, خواربار;
USER: مقررات, مفاد, مقررات مربوط, مقررات مربوط به, تدارکات
GT
GD
C
H
L
M
O
public
/ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار;
NOUN: عامه, مردم, عموم;
USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی
GT
GD
C
H
L
M
O
published
/ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن;
USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
purchasing
/ˈpərCHəs/ = VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن;
USER: خرید, از خرید, خریداری, به خرید, خرید و
GT
GD
C
H
L
M
O
quai
= USER: رعایت,
GT
GD
C
H
L
M
O
qualities
/ˈkwɒl.ɪ.ti/ = NOUN: کیفیت, خصوصیت, چگونگی, صفت, جنبه, نوع, نهاد, زاب, چونی, وجود;
USER: کیفیت, ویژگی, کیفیت های, ویژگی های, کیفیات
GT
GD
C
H
L
M
O
quality
/ˈkwɒl.ɪ.ti/ = NOUN: کیفیت, خصوصیت, چگونگی, صفت, جنبه, نوع, نهاد, زاب, چونی, وجود;
USER: کیفیت, با کیفیت, کیفیت بالا, از کیفیت, کیفیت را
GT
GD
C
H
L
M
O
questions
/ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام;
USER: سوالات, سوال, سؤالات, پرسش های, به سوالات
GT
GD
C
H
L
M
O
racial
/ˈreɪ.ʃəl/ = ADJECTIVE: نژادی;
USER: نژادی, های نژادی, نژادی را, نژادی در
GT
GD
C
H
L
M
O
raising
/rāz/ = VERB: بالا بردن, بالا کشیدن, بلند کردن, برداشتن, بوجود اوردن, ترقی دادن, بار اوردن, رفیع کردن, بر پا کردن, بیدار کردن, تولید کردن, پروراندن, زیاد کردن, دفع کردن, پروردن, بر افراشتن;
USER: بالا بردن, افزایش, پرورش, جمع آوری, بالا بردن سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
rank
/ræŋk/ = NOUN: رتبه, مقام, صف, پایه, ردیف, رشته, سلسله;
ADJECTIVE: ترشیده, طلب شده, انبوه;
VERB: رتبه بندی کردن, اراستن;
USER: رتبه, رتبه بندی, و رتبه, رتبه های, رده بندی
GT
GD
C
H
L
M
O
real
/rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی;
NOUN: ریل, اصل;
USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را
GT
GD
C
H
L
M
O
reason
/ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه;
VERB: محاجه کردن, دلیل استدلال کردن, استدلال کردن, دلیل و برهان اوردن;
USER: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب
GT
GD
C
H
L
M
O
reasons
/ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه;
USER: دلایل, دلیل, به دلایل, دلایلی, از دلایل
GT
GD
C
H
L
M
O
reasserts
/ˌriː.əˈsɜːt/ = USER: بازگرداندن, reasserts,
GT
GD
C
H
L
M
O
rebate
/ˈriː.beɪt/ = NOUN: تخفیف, کاهش;
VERB: کاستن, کم کردن, کند کردن, بی ذوق کردن;
USER: تخفیف, کاستن, کم کردن, بی ذوق کردن, کند کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
rebates
/ˈriː.beɪt/ = NOUN: تخفیف, کاهش;
USER: تخفیف, پرداخت کمیسیون, کمیسیون, تخفیف های, بازپرداخت
GT
GD
C
H
L
M
O
received
/rɪˈsiːvd/ = ADJECTIVE: رسیده, مورد قبول عامه;
USER: رسیده, دریافت, دریافت کرد, دریافت کرده, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
recourse
/rɪˈkɔːs/ = NOUN: مراجعه, توسل, چاره, اعاده, وسیله, پاتوغ;
VERB: مراجعه کردن, مراجعه کردن به;
USER: توسل, مراجعه, چاره, مراجعه کردن به, پاتوغ
GT
GD
C
H
L
M
O
recruit
/rɪˈkruːt/ = VERB: نو اموز استخدام کردن, نیروی تازه گرفتن;
NOUN: تازه سرباز, کارمند تازه;
USER: نو اموز استخدام کردن, در جلب و جذب, تازه سرباز, نیروی تازه گرفتن, کارمند تازه
GT
GD
C
H
L
M
O
reduce
/rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاستن, را کاهش دهد, کاهش می دهد, را کاهش می دهد, کم کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
reference
/ˈref.ər.əns/ = NOUN: ارجاع, مراجعه, رجوع, عطف, کتاب بس خوان, باز گشت, کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره;
USER: ارجاع, مرجع, مراجعه, رجوع, های مرجع
GT
GD
C
H
L
M
O
refers
/rɪˈfɜːr/ = VERB: عطف کردن, ذکر کردن, مراجعه کردن, بازگشت دادن, رجوع کردن به, منتسب کردن, منسوب بودن, عطف کردن به, فرستا دن;
USER: اشاره, اشاره دارد, اشاره می, اطلاق می, اشاره میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
regarding
/rɪˈɡɑː.dɪŋ/ = PREPOSITION: راجع به, عطف به;
ADJECTIVE: در موضوع;
USER: راجع به, در مورد, با توجه, با توجه به, در رابطه با
GT
GD
C
H
L
M
O
regardless
/rɪˈɡɑːd.ləs/ = ADJECTIVE: صرفنظر از;
USER: بدون در نظر گرفتن, صرف نظر, بدون توجه, بدون در نظر, بدون توجه به
GT
GD
C
H
L
M
O
regular
/ˈreɡ.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: منظم, عادی, مرتب, با قاعده, معین, متقارن, حقیقی, پا بر جا;
USER: منظم, به طور منظم, عادی, مرتب, با قاعده
GT
GD
C
H
L
M
O
regulations
/ˌreɡ.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: مقرره, تنظیم, قانون, قاعده, تعدیل, دستور, ایین نامه;
USER: مقررات, آیین نامه, قوانین و مقررات, از مقررات, مقررات در
GT
GD
C
H
L
M
O
relate
/rɪˈleɪt/ = VERB: گزارش دادن, شرح دادن, نقل کردن, گفتن, باز گو کردن;
USER: ارتباط, مربوط, مرتبط, مربوط به, ارتباط برقرار
GT
GD
C
H
L
M
O
relates
/rɪˈleɪt/ = VERB: گزارش دادن, شرح دادن, نقل کردن, گفتن, باز گو کردن;
USER: مربوط, در ارتباط, مربوط می, مربوط است, مربوط به
GT
GD
C
H
L
M
O
relations
/rɪˈleɪ.ʃən/ = NOUN: میانه;
USER: روابط, مناسبات, در روابط, به روابط
GT
GD
C
H
L
M
O
relationships
/rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی;
USER: روابط, رابطه, از روابط, به روابط
GT
GD
C
H
L
M
O
relatives
/ˈrel.ə.tɪv/ = NOUN: خویشاوند, نزدیک, خودی;
USER: بستگان, اقوام, خویشاوندان, از بستگان, از خویشاوندان
GT
GD
C
H
L
M
O
religion
/rɪˈlɪdʒ.ən/ = NOUN: مذهب, دین, کیش, ایین;
USER: دین, مذهب, دین را, مذهب را
GT
GD
C
H
L
M
O
religious
/rɪˈlɪdʒ.əs/ = ADJECTIVE: مذهبی, روحانی, خدا پرست, دین دار;
NOUN: راهبه, تارک دنیا;
USER: مذهبی, دینی, های مذهبی, مذهبی را
GT
GD
C
H
L
M
O
remain
/rɪˈmeɪn/ = VERB: ماندن, باقی ماندن, اقامت کردن;
NOUN: اثر باقی مانده;
USER: ماندن, باقی می ماند, باقی مانده, باقی مانده است, باقی خواهد ماند
GT
GD
C
H
L
M
O
remind
/rɪˈmaɪnd/ = VERB: یاداوری کردن, یاداور شدن, بیاد اوردن;
USER: یادآوری, یاد, به یاد, یاد آوری, یادآوری است
GT
GD
C
H
L
M
O
remuneration
/rɪˌmjuː.nərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: پاداش, اجر, پرداخت, سزا;
USER: پاداش, حق الزحمه, پرداخت, اجر, سزا
GT
GD
C
H
L
M
O
replacing
/rɪˈpleɪs/ = VERB: جایگزین کردن, عوض کردن, تعویض کردن, چیزی را تعویض کردن, جابجا کردن;
USER: جایگزین, جایگزینی, جایگزین کردن, به جای, را جایگزین
GT
GD
C
H
L
M
O
representatives
/ˌrepriˈzentətiv/ = NOUN: نماینده, نمایشگر;
USER: نمایندگان, نمایندگانی, نماینده گان, از نمایندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
reputation
/ˌrep.jʊˈteɪ.ʃən/ = NOUN: شهرت, اعتبار, خوشنامی, سابقه, اشتهار, نیکنامی, اوازه, اب رو;
USER: شهرت, اعتبار, شهرت به, شهرت و اعتبار, رتبه های اعتبار متعلق
GT
GD
C
H
L
M
O
requests
/rɪˈkwest/ = NOUN: درخواست, تقاضا, خواست, خواهش, طلب, ابرام;
USER: درخواست, درخواستهای, درخواست ها, به درخواست, درخواست می
GT
GD
C
H
L
M
O
require
/rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیازمند, نیاز داشته, نیاز دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
requirements
/rɪˈkwaɪə.mənt/ = NOUN: مقررات;
USER: مقررات, الزامات, مورد نیاز, نیازهای, نیازمندی های
GT
GD
C
H
L
M
O
resolve
/rɪˈzɒlv/ = NOUN: تصمیم, عمد;
VERB: رفع کردن, تصمیم گرفتن, عزیمت کردن, مقرر داشتن, رای دادن;
USER: تصمیم, حل, حل و فصل, را حل, را حل کنیم
GT
GD
C
H
L
M
O
resources
/ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار;
USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
respect
/rɪˈspekt/ = NOUN: احترام, رابطه, حرمت, نسبت, حیث, عزت, بزرگداشت, رجوع, تکریم, حیثیت;
VERB: احترام گذاشتن به, محترم داشتن, بزرگداشتن;
USER: احترام, نسبت, رابطه, احترام به, حرمت
GT
GD
C
H
L
M
O
respected
/rɪˈspek.tɪd/ = VERB: احترام گذاشتن به, محترم داشتن, بزرگداشتن;
USER: احترام, محترم, مورد احترام, احترام گذاشته, محترم شمرده
GT
GD
C
H
L
M
O
respectful
/rɪˈspekt.fəl/ = ADJECTIVE: مودب, با ادب, ابرومند, پر احترام;
USER: مودب, احترام, محترمانه, رعایت احترام, احترام می
GT
GD
C
H
L
M
O
respecting
/ˌself.rɪˈspekt/ = VERB: احترام گذاشتن به, محترم داشتن, بزرگداشتن;
USER: احترام, احترام به, احترام گذاشتن, احترام گذاشتن به, با احترام
GT
GD
C
H
L
M
O
responsibility
/rɪˌspɒn.sɪˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: مسئوليت, عهده, جوابگویی;
USER: مسئوليت, مسئولیت, عهده, مسئولیت پذیری
GT
GD
C
H
L
M
O
responsible
/rɪˈspɒn.sɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: مسئوليت, عهده دار, معتبر, مسئوليت دار, ابرومند;
USER: مسئوليت, مسئول, که مسئول, به عهده
GT
GD
C
H
L
M
O
right
/raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق;
NOUN: حق;
ADVERB: در سمت راست;
VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن;
USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح
GT
GD
C
H
L
M
O
rights
/raɪt/ = NOUN: حق;
USER: حقوق, حقوق این, از حقوق, حقوق برای, به حقوق
GT
GD
C
H
L
M
O
rigorous
/ˈrɪɡ.ər.əs/ = ADJECTIVE: سخت, شدید, خیلی دقیق;
USER: سخت, دقیق, سختگیرانه, شدید, های دقیق
GT
GD
C
H
L
M
O
rise
/raɪz/ = VERB: بالا آمدن, بالا رفتن, برخاستن, خاستن, بلند شدن;
NOUN: طلوع, ترقی, صعود, قیام, پیشرفت, فراز, ترقی خیز;
USER: بالا رفتن, طلوع, قیام, صعود, برخاستن
GT
GD
C
H
L
M
O
risks
/rɪsk/ = NOUN: ریسک, خطر, مخاطره, احتمال زیان و ضرر, گشاد بازی;
USER: خطرات, خطر, ریسک, ریسک های, خطرات ناشی
GT
GD
C
H
L
M
O
road
/rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن;
ADJECTIVE: بجاده;
USER: جاده, راه, جاده ها, مسیر, خیابان
GT
GD
C
H
L
M
O
routes
/ruːt/ = NOUN: مسیر, راه, جاده, خط سیر, سمت, طرف, جریان معمولی;
USER: راه, مسیرهای, مسیر, راه های, مسیر های
GT
GD
C
H
L
M
O
rules
/ruːl/ = NOUN: قانون, قاعده, دستور, حکم, فرمانروایی, خط کش, ضابطه, عادت, گونیا, بربست, رسم, فرمانفرمای;
USER: قوانین, قواعد, مقررات, مشاهده قوانین, از قوانین
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
safeguarding
/ˈseɪf.ɡɑːd/ = VERB: تامین کردن, امن نگهداشتن, حراست کردن, حفظ کردن از;
USER: حفظ, حفاظت از, حراست, حراست از, محافظت از
GT
GD
C
H
L
M
O
safety
/ˈseɪf.ti/ = NOUN: ایمنی, امنیت, سلامت, بی خطری, محفوظیت;
USER: ایمنی, امنیت, سلامت, ایمنی در, از ایمنی
GT
GD
C
H
L
M
O
said
/sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده;
USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت
GT
GD
C
H
L
M
O
sales
/seɪl/ = NOUN: فروش, حراجی, جنس فروشی;
USER: فروش, خرید و فروش, از فروش, های فروش, فروش در
GT
GD
C
H
L
M
O
same
/seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت;
USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان
GT
GD
C
H
L
M
O
seek
/siːk/ = VERB: جستجو کردن, طلبیدن, طلب کردن, جوییدن, پوییدن, پیگردی کردن;
USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در پی, در جستجوی
GT
GD
C
H
L
M
O
selected
/sɪˈlekt/ = ADJECTIVE: منتخب, سوا کرده;
USER: منتخب, انتخاب, انتخاب شده, انتخاب و, انتخاب شدند
GT
GD
C
H
L
M
O
selection
/sɪˈlek.ʃən/ = NOUN: انتخاب, گزینش, پسند, گزین;
USER: انتخاب, گزینش, انتخاب شده, در انتخاب, انتخاب کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
sense
/sens/ = NOUN: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور, جهت, هوش, مضمون, مفاد, حس تشخیص;
VERB: حس کردن, فهمیدن;
USER: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور
GT
GD
C
H
L
M
O
sensitive
/ˈsen.sɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: معقول, محسوس, بارز, لامسهای;
USER: حساس, حساس به, های حساس, حساس را, حساس و
GT
GD
C
H
L
M
O
seriously
/ˈsɪə.ri.əs.li/ = USER: به طور جدی, طور جدی, طور جدی به, به طور جدی به, به طور جدی در
GT
GD
C
H
L
M
O
service
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات;
VERB: سرویس کردن;
USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
services
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف;
USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
sessions
/ˈseʃ.ən/ = NOUN: جلسه, نشست, مجلس, دوره تحصیلی;
USER: جلسات, در جلسات, جلسه و, برگزاری جلسات
GT
GD
C
H
L
M
O
set
/set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت;
VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن;
ADJECTIVE: روشن, واقع شده;
USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
sexual
/ˈsek.sjʊəl/ = ADJECTIVE: جنسی, مقاربتی, تناسلی, وابسته به الت تناسلی و جماع;
USER: جنسی, های جنسی, جنسی را, جنسی در
GT
GD
C
H
L
M
O
shall
/ʃæl/ = VERB: باید, بایست, بایستی;
USER: باید, خواهد, نباید, باید به, بایستی
GT
GD
C
H
L
M
O
shared
/ʃeəd/ = VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن;
USER: به اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته, به اشتراک گذاشته, اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته می
GT
GD
C
H
L
M
O
shareholders
/ˈʃeəˌhəʊl.dər/ = NOUN: صاحب سهم, سهم دار, سهیم;
USER: سهامداران, سهام داران, سهامداران به, سهامداران این
GT
GD
C
H
L
M
O
shares
/ʃeər/ = NOUN: سهام;
USER: سهام, سهم, سهام به, سهام در
GT
GD
C
H
L
M
O
sharing
/ˈdʒɒb.ʃeər/ = NOUN: اشتراک, تسهیم;
USER: اشتراک, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشته, های به اشتراک گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
should
/ʃʊd/ = VERB: باید, بایست;
USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از
GT
GD
C
H
L
M
O
similarly
/ˈsɪm.ɪ.lə.li/ = USER: به طور مشابه, مشابه, طور مشابه, به همین ترتیب, همین ترتیب
GT
GD
C
H
L
M
O
sincerity
/sɪnˈser.ɪ.ti/ = NOUN: خلوص, صمیمیت, صدق و صفا, خلوص نیت, بی ریایی;
USER: خلوص, صمیمیت, صدق و صفا, خلوص نیت, بی ریایی
GT
GD
C
H
L
M
O
sir
/sɜːr/ = NOUN: آقا, شخص محترم, لرد, شخص والامقام;
USER: آقا, سر, قربان
GT
GD
C
H
L
M
O
sites
/saɪt/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, مقر, جا, زمین زیر ساختمان;
USER: سایت, سایت های, سایت ها, از سایت, از سایت های
GT
GD
C
H
L
M
O
situation
/ˌsɪt.juˈeɪ.ʃən/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل;
USER: وضعیت, اوضاع, موقعیت, وضع, حالت
GT
GD
C
H
L
M
O
situations
/sɪt.juˌeɪ.ʃənz ˈveɪ.kənt/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل;
USER: شرایط, موقعیت, موقعیت های, مواقع, موقعیتهای
GT
GD
C
H
L
M
O
skills
/skɪl/ = NOUN: مهارت, استادی, چیره دستی, ورزیدگی, تردستی, کاردانی, سررشته, عرضه, زبر دستی, هنرمندی, سامان;
USER: مهارت, مهارت های, مهارتهای, مهارت ها, از مهارت
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
social
/ˈsəʊ.ʃəl/ = ADJECTIVE: اجتماعی, دسته جمعی, تفریحی, معاشرتی, انسی, وابسته بجامعه, گروه دوست, جمعیت دوست, وابسته به اجتماع;
USER: اجتماعی, های اجتماعی, اجتماعی را, اجتماعی است
GT
GD
C
H
L
M
O
societal
/səˈsaɪ.ə.təl/ = USER: اجتماعی, جامعه, های اجتماعی, اجتماعی را
GT
GD
C
H
L
M
O
specific
/spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی;
USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص
GT
GD
C
H
L
M
O
sponsorship
/ˈspɒn.sər/ = NOUN: ضمانت, تکفل, عهدهگیری, اعانت, طرفداری;
USER: ضمانت, حمایت, حمایت مالی, طرح حمایتی پرشینتولز, حمایت های مالی
GT
GD
C
H
L
M
O
staff
/stɑːf/ = NOUN: کارکنان, کارمندان, پرسنل, هیئت, اعضاء, چوبه, چوب بلند, تیر, چوب پرچم, افسران و صاحبمنصبان;
VERB: با کارمند مجهز کردن و شدن;
USER: کارکنان, کارمندان, پرسنل, از کارکنان, کارکنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
stages
/steɪdʒ/ = NOUN: مرحله, صحنه, طبقه, صحنه نمایش, پله, وهله, اشکوب, پردهگاه, پایه;
USER: مراحل, مرحله, مراحل مختلف, در مراحل, از مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
stakeholders
/ˈstākˌhōldər/ = NOUN: گروگذار, شرط بند, نگهدارنده بانک در قمار;
USER: سهامداران, ذینفعان, سهام داران, دست اندرکاران, افراد ذینفع
GT
GD
C
H
L
M
O
standard
/ˈstæn.dəd/ = NOUN: استاندارد, معیار, قالب, پرچم, شعار, علم, الگو, نمونه قبول شده, نشان;
ADJECTIVE: متعارف, مرسوم, متعارفی, قانونی, همگون;
USER: استاندارد, های استاندارد, معیار, استاندارد را
GT
GD
C
H
L
M
O
standards
/ˈstæn.dəd/ = NOUN: استاندارد, معیار, قالب, پرچم, شعار, علم, الگو, نمونه قبول شده, نشان;
USER: استانداردها, استانداردهای, استاندارد, استاندارد های, با استانداردهای
GT
GD
C
H
L
M
O
statutory
/ˈstæt.jʊ.tər.i/ = ADJECTIVE: قانونی, طبق قانون, طبق قانون موضوعه;
USER: قانونی, های قانونی, طبق قانون, قانونی در
GT
GD
C
H
L
M
O
stipulated
/ˈstɪp.jʊ.leɪt/ = ADJECTIVE: مشروط;
USER: تصریح شده, تصریح, مقرر, قید شده, تصریح کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
strictly
/ˈstrɪkt.li/ = ADVERB: موکدا;
USER: موکدا, شدت, به شدت, اکیدا, به شدت با
GT
GD
C
H
L
M
O
stringent
/ˈstrɪn.dʒənt/ = ADJECTIVE: دقیق, سخت, تند و تیز, غیر قابل کشش, محکم بسته شده;
USER: دقیق, سختگیرانه, سخت, سخت گیرانه, تند و تیز
GT
GD
C
H
L
M
O
studies
/ˈstədē/ = NOUN: مطالعات;
USER: مطالعات, مطالعات انجام, از مطالعات, مطالعات انجام شده, در مطالعات
GT
GD
C
H
L
M
O
subcontracting
/ˌsəbkənˈtrakt/ = VERB: قرارداد فرعی بستن;
USER: قرارداد, انعقاد قرارداد دست دوم, انعقاد قرارداد دست, را قرارداد
GT
GD
C
H
L
M
O
subject
/ˈsʌb.dʒekt/ = NOUN: موضوع, در معرض, مطلب, فاعل, تحت, شخص, مبحث, نهاد, موضوع مطالعه;
ADJECTIVE: مشمول, مطیع, در خطر;
USER: موضوع, مطلب, مشمول, در معرض, فاعل
GT
GD
C
H
L
M
O
subsequent
/ˈsʌb.sɪ.kwənt/ = ADJECTIVE: بعدی, متعاقب, بعد, پسین, خلفی, پس ایند, لاحق, دیرتر, مابعد;
USER: بعدی, پس از آن, متعاقب, متعاقب آن, بعد
GT
GD
C
H
L
M
O
subsidiaries
/səbˈsɪd.i.ər.i/ = NOUN: تابع;
USER: شرکت های تابعه, تابعه, شرکتهای تابعه, شعبه های, های تابعه
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
summarises
/ˈsʌm.ər.aɪz/ = VERB: خلاصه کردن, خلاصه ساختن, بطور مختصر بیان کردن;
USER: خلاصه, را خلاصه, طور خلاصه, به طور خلاصه, طور خلاصه بیان
GT
GD
C
H
L
M
O
supplement
/ˈsʌp.lɪ.mənt/ = NOUN: مکمل, ضمیمه, متمم, الحاق, لاحقه, زاویه مکمل, پس اورد, هم اورد;
VERB: تکمیل کردن, ضمیمه شدن به;
USER: مکمل, تکمیل, تکمیل کردن, ضمیمه, الحاق
GT
GD
C
H
L
M
O
supplemented
/ˈsʌp.lɪ.ment/ = VERB: تکمیل کردن, ضمیمه شدن به;
USER: تکمیل, مکمل, تکمیل شده, تکمیل می
GT
GD
C
H
L
M
O
suppliers
/səˈplaɪ.ər/ = NOUN: تهیه کننده, رساننده, کارپرداز, متصدی ملزومات;
USER: تامین کنندگان, عرضه کنندگان, تامین کنندگان در, از تامین کنندگان, تامین کنندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
supplies
/səˈplaɪ/ = NOUN: تدارکات;
USER: تدارکات, منابع, تجهیزات تامین, لوازم, تجهیزات
GT
GD
C
H
L
M
O
supporting
/səˈpɔː.tɪŋ/ = NOUN: حامی, پشتیبان, معین, نگهدار, متحمل;
USER: حمایت از, حمایت, پشتیبانی از, حمایت می, به حمایت از
GT
GD
C
H
L
M
O
suspicion
/səˈspɪʃ.ən/ = NOUN: سوء ظن, ظن, بدگمانی, تردید, تو هم;
USER: سوء ظن, ظن, بدگمانی, تردید, سوء ظن است
GT
GD
C
H
L
M
O
sustainability
/səˈsteɪ.nə.bl̩/ = USER: پایداری, توسعه پایدار, به پایداری, های پایداری, و پایداری
GT
GD
C
H
L
M
O
sustainable
/səˈstānəbəl/ = ADJECTIVE: قابل تحمل, تاب اوردنی;
USER: قابل تحمل, پایدار, سازگار با محیط زیست, پایدار است, پایدار را
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
systems
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
taking
/tāk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: در نظر گرفتن, گرفتن, مصرف, نظر گرفتن, از مصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
tangible
/ˈtæn.dʒə.bl̩/ = ADJECTIVE: محسوس, قابل لمس, پر ماس پذیر, لمس کردنی;
NOUN: پر ماس پذیر;
USER: محسوس, ملموس, قابل لمس, های ملموس, ملموس و
GT
GD
C
H
L
M
O
technical
/ˈtek.nɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی;
USER: فنی, های فنی, فنی و, فنی در
GT
GD
C
H
L
M
O
temporary
/ˈtem.pər.ər.i/ = ADJECTIVE: موقت, موقتی, زود گذر, انی, سپنج, سپنجی;
USER: موقت, موقتی, های موقت, موقت است, های موقتی
GT
GD
C
H
L
M
O
tendering
/ˈtendər/ = ADJECTIVE: مراقب;
USER: مراقب, مناقصه, مناقصات, مناقصه ها, دهی و,
GT
GD
C
H
L
M
O
term
/tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی;
VERB: نامیدن;
USER: مدت, اصطلاح, دوره, مدت است
GT
GD
C
H
L
M
O
text
/tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد;
USER: متن, متنی, متن به, های متنی
GT
GD
C
H
L
M
O
thanks
/θæŋks/ = NOUN: تشکر, سپاس, سپاسگزاری, تقدیر, اظهار تشکر;
USER: تشکر, لطف, به لطف, تشکر ها, تشکر ها تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
theft
/θeft/ = NOUN: سرقت, دزدی, تاراج;
USER: سرقت, دزدی, از سرقت, سرقت را, سرقت و
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
themselves
/ðəmˈselvz/ = PRONOUN: خودشان;
USER: خودشان, خود, خود را, خودشان را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
third
/θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم;
VERB: به سه بخش تقسیم کردن;
USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
though
/ðəʊ/ = CONJUNCTION: گرچه, اگر چه, ولی, ولو, هر چند با اینکه;
ADVERB: باوجود اینکه, بهر حال, باوجود ان, بهرجهت;
USER: اگر چه, هر چند, گرچه, هر چند که, ولی
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
thus
/ðʌs/ = ADVERB: چنین, پس, بنابر این, بدین گونه, بدینسان, چنان, بدین معنی که, از این قرار, این طور;
USER: بنابر این, در نتیجه, این ترتیب, به این ترتیب, پس
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
trading
/ˈtreɪ.dɪŋ/ = VERB: معامله کردن, مبادله کردن, تجارت کردن با, داد و ستد کردن;
USER: تجارت, تجاری, بازرگانی, معامله, های تجاری
GT
GD
C
H
L
M
O
trainees
/ˌtreɪˈniː/ = NOUN: کاراموز, فرهیختگر;
USER: آموزش, کارآموزان, کارآموزها, به کارآموزان
GT
GD
C
H
L
M
O
transparent
/trænˈspær.ənt/ = ADJECTIVE: شفاف, روشن, پیدا, پشت نما, نور گذران, فرانما, نا پیدا;
USER: شفاف, شفاف و, و شفاف, شفاف است, های شفاف
GT
GD
C
H
L
M
O
treat
/triːt/ = VERB: رفتار کردن, سالم کردن, تلقی کردن, مورد عمل قرار دادن, بحث کردن, مربوط بودن به, مهمان کردن, درمان کردن, درمان شدن;
NOUN: چیز لذت بخش;
USER: درمان, رفتار, در درمان, را درمان, به درمان
GT
GD
C
H
L
M
O
trust
/trʌst/ = NOUN: اعتماد, اطمینان, امانت, توکل, ایمان, اعتبار, اعتقاد, مسئولیت, ودیعه, امید, اتحادیه شرکتها, ائتلاف, قرض;
VERB: اعتماد داشتن;
USER: اعتماد, اعتماد به, اعتماد کنند, اعتماد کرد, اعتماد کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
unauthorised
/ˌənˈôTHəˌrīzd/ = USER: غیر مجاز, های غیر مجاز, غیر مجاز و, غیر مجاز به, غیر مجاز در
GT
GD
C
H
L
M
O
uncertainties
/ʌnˈsɜː.tən.ti/ = NOUN: تردید, شک, چیز نامعلوم, بلاتلکیفی, نا معلومی;
USER: عدم قطعیت, ابهامات, عدم اطمینان, عدم قطعیت های, عدم قطعیت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
under
/ˈʌn.dər/ = PREPOSITION: تحت, زیر;
ADJECTIVE: کمتر از, تحت تسلط, زیرین, مخفی در زیر, کسری دار, موجود درزیرسطح;
ADVERB: در زیر;
NOUN: کسر;
USER: تحت, زیر, در زیر, را تحت, کمتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
underpin
/ˌʌn.dəˈpɪn/ = VERB: پی ریزی کردن, پشتیبانی یا تایید کردن, پی بندی کردن;
NOUN: پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن;
USER: پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن, زیر بنای, پی ریزی کردن, پشتیبانی یا تایید کردن, پی بندی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
undertake
/ˌʌn.dəˈteɪk/ = VERB: بعهده گرفتن, متعهد شدن, عهده دار شدن, تعهد کردن, قول دادن, متقبل شدن, تقبل کردن;
USER: بعهده گرفتن, انجام, متعهد, عهده, به عهده
GT
GD
C
H
L
M
O
undertaken
/ˌʌn.dəˈteɪk/ = VERB: بعهده گرفتن, متعهد شدن, عهده دار شدن, تعهد کردن, قول دادن, متقبل شدن, تقبل کردن;
USER: انجام, انجام شده, عهده گرفته, به عهده, به عهده گرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
undertakes
/ˌʌn.dəˈteɪk/ = VERB: بعهده گرفتن, متعهد شدن, عهده دار شدن, تعهد کردن, قول دادن, متقبل شدن, تقبل کردن;
USER: متعهد, متعهد می, به عهده, به عهده دارد, به عهده می گیرند
GT
GD
C
H
L
M
O
undertaking
/ˌəndərˈtāk/ = ADJECTIVE: متعهد, متقبل, مسئول;
NOUN: جواب گو, کارگیر, مقاطعه کار کفن ودفن, کسیکه کفن و دفن مرده را بعهده میگیرد, کسیکه طرح یاکاری را بعهده میگیرد;
USER: مقاطعه کار کفن ودفن, متقبل, مسئول, جواب گو, کارگیر
GT
GD
C
H
L
M
O
unfavourable
/ʌnˈfeɪ.vər.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: نامساعد, بد, نا مطلوب, بد قیافه, نامیمون, برعکس, زشت;
USER: نامساعد, بد, نا مطلوب, بد قیافه, برعکس
GT
GD
C
H
L
M
O
union
/ˈjuː.ni.ən/ = NOUN: اتحادیه, اتحاد, پیوند, اتصال, اجتماع, وصلت, پیوستگی, انجمن, ائتلاف, اتحاد و اتفاق, یگانگی وحدت, الحاق, اشتراک منافع, بهم پیوستگی;
USER: اتحادیه, اتحاد, اتحادیه های کارگری, اتصال, اجتماع
GT
GD
C
H
L
M
O
united
/jʊˈnaɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: متحد, پیوسته;
USER: متحد, متحده, متحده آمریکا, متحد شده, متحد و
GT
GD
C
H
L
M
O
unsatisfactory
/ˌənˌsatəsˈfakt(ə)rē/ = USER: رضایتبخش, نامطلوب, غیر قابل قبول, رضایت بخش, نامطلوب ذکر نموده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
upheld
/ʌpˈhəʊld/ = VERB: تقویت کردن, تایید کردن, حمایت کردن از;
USER: را تایید کرد, تایید, تایید کرد, را تأیید کرد, وی را تایید کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
uphold
/ʌpˈhəʊld/ = VERB: تقویت کردن, تایید کردن, حمایت کردن از;
USER: تقویت کردن, حمایت, رعایت, حمایت از, حمایت به عمل آوریم
GT
GD
C
H
L
M
O
upon
/əˈpɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, بمحض, بر فراز, بمجرد;
USER: بر, پس از, بر اساس, روی, بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
us
/ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما;
USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
used
/juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
useful
/ˈjuːs.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, سودمند, قابل استفاده, مثمر, فیض بخش, بافایده;
USER: مفید, سودمند, مفید است, مفید باشد, مفید می
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
value
/ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه;
VERB: سنجیدن, قیمت کردن, قدردانی کردن, گرامی داشتن;
USER: ارزش, مقدار, ارزش های, قیمت, با ارزش
GT
GD
C
H
L
M
O
values
/ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه;
USER: ارزش, مقادیر, ارزشهای, ارزش های, ارزش ها
GT
GD
C
H
L
M
O
various
/ˈveə.ri.əs/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متنوع, چندین, غیر متجانس, جورواجو, چند تا;
USER: مختلف, های مختلف, گوناگون, متنوع, مختلف از
GT
GD
C
H
L
M
O
vehicles
/ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر;
USER: وسایل نقلیه, وسیله نقلیه, وسایل نقلیه در, وسایل نقلیه و
GT
GD
C
H
L
M
O
verified
/ˈver.ɪ.faɪ/ = VERB: مقابله کردن, بازبینی کردن, رسیدگی کردن, تحقیق کردن, ممیزی کردن, محقق کردن, صحت و سقم امری را معلوم کردن;
USER: تایید, تایید شده, های تایید, تأیید شده است, تایید شد
GT
GD
C
H
L
M
O
version
/ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه;
USER: نسخه, نسخه قابل, نسخه های, نسخه ای, نسخه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
voluntary
/ˈvɒl.ən.tər.i/ = ADJECTIVE: داوطلبانه, اختیاری, ارادی, به خواست;
USER: داوطلبانه, اختیاری, ارادی, های داوطلبانه, داوطلبانه است
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
website
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
whatsoever
/ˌwɒt.səʊˈev.ər/ = PRONOUN: هر چه, ابدا, بهیچ وجه;
ADJECTIVE: هیچگونه;
CONJUNCTION: هر قدر;
USER: هر چه, آنچه, ابدا, هیچگونه, هر قدر
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
whether
/ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا;
PRONOUN: چه;
USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
whole
/həʊl/ = ADJECTIVE: مجموع, تمام, کامل, همه, سراسر, سالم, درست, تمام و کمال, دست نخورده, بی خرده;
USER: تمام, کامل, همه, مجموع, سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
whom
/huːm/ = PRONOUN: چه کسی, که, چه کسی را, به چه کسی, کسیکه, ان کسی که;
USER: چه کسی, آنها, که, کسی که, آنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
wishes
/ˌbest ˈwɪʃɪz/ = NOUN: خواست, دلخواه, خواهش, ارزو, کام, حاجت, مراد, طلب, فرمایش, مرام;
USER: آرزوها, خواسته, خواسته های, آرزوهای, خواسته ها
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
without
/wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی;
ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف;
USER: بدون, را بدون, و بدون, بی
GT
GD
C
H
L
M
O
wording
/ˈwɜː.dɪŋ/ = NOUN: عبارت, بیان, جمله بندی, کلمه بندی;
USER: عبارت, جمله بندی, بیان, جمله بندی ها, کلمه بندی
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
workers
/ˈwɜː.kər/ = NOUN: کارگر, عمله, ایجاد کننده;
USER: کارگران, کارگر, از کارگران, کارگران را, کارگران در
GT
GD
C
H
L
M
O
working
/ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار;
ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش;
USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار
GT
GD
C
H
L
M
O
worthy
/ˈwɜː.ði/ = ADJECTIVE: شایسته, سزاوار, شایان, لایق, مستحق, سزاوار سرزنش, خلیق, فرا خور;
USER: شایسته, لایق, سزاوار, شایان, مستحق
675 words